بازیهای ویدیویی طبق معمول یک راه فرار زیاد خوب برای تعداد بسیاری از بازیکنان محسوب میبشود. بازیها طبق معمول شامل صحنههای کمدی، شاد و اضطراب می باشند که میتوانند بین بازیکن و مشکلات زندگی مقداری فاصله بیندازند. با این حال بازیهای ویدیویی میتوانند مسیری کاملا متفاوت را هم طی کنند. برخی از بازیهایی که فضای دارکی دارند به راحتی میتوانند به لیست مشکلات شما چند گفتن تازه اضافه کنند.
بازیهای ترسناک همیشه این چنین ویژگیای دارند. با این حال بازیهای دارک یا به کلمه تاریک (از نظر فضای داستانی و اتمسفریک) تنها به ژانر وحشت محدود نمیشوند. برخی از بازیها می باشند که چنان فضای تاریکی دارند که به راحتی میتوانند علتبهتر شدن و یا بدتر شدن حال ما شوند. اکنون اگر شما هم دوست دارید که با برخی از برترین بازیهایی که فضای تاریکی دارند آشنا شوید، در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
Darkest Dungeon
بازی Darkest Dungeon تنها در گوشه کوچکی از دنیایش روایت میبشود. داستانهای این بازی تنها به یک اشرافزاده و زمینهای اطرافش محدود میبشود. با این حال این ملکی که در موردش سخن بگویید میکنیم به قدر کافی دارک و خشن است. دنیای این بازی پر است از هیولاهای جهشیافته و ترسناک و یک فضاسازی بینظیر که به راحتی میتوانند ذهن شما را داخل یک دنیا تاریک کند.
با این وجود آخر بازی به خوبی یک آینده وحشتناک و تاریک را به شما مشخص می کند که حتی خود بازی هم نمیتواند آن را به خوبی تصویرسازی کند. دنیا Darkest Dungeon به اندازهای غمانگیز است که میتواند امید شما به آینده بشر را به راحتی نابود کند. شما در این بازی به هیچ گفتن امیدی به یک خوشی نخواهید داشت.
Cyberpunk 2077

سبک سایبرپانک احتمالا منفینگرترین سبک علمی-تخیلی بازیهای ویدیویی باشد. دنیای بازی Cyberpunk 2077 هم به خوبی این نگرش را به حقیقت تبدیل میکند. این بازی هیچ رحمی ندارد و شما را به شدت با یک حقیقت نهچندان دوری آشنا میکند که شما در زندگی واقعی هم احتمالا دچار مقداری هراس و نگرانی خواهید شد.
تقسیم جمعیت، حکومت شرکتهای خصوصی و یک فقر غیرقابل کنترل، دنیای این بازی را راه اندازی خواهند داد. شرکتها روش سواستفاده از دولت را یاد گرفتهاند و مردم بیگناه به ناچار بردگی آنها را میکنند. شرایط زندگی به شدت سخت است و تنها اشرافزادهها می باشند که امیدی به یک زندگی عادی را خواهند داشت. تغییرات آب و هوایی، جنگ، هوش مصنوعیهای سرکش تنها بخشی از دنیای تاریک این بازی را راه اندازی خواهند داد. سیستم کنترل بر روی مردم به قدری در این بازی زیاد است که هیچکس حتی نمیتواند خواب یک آینده خوب را ببیند.
Dark Souls 3

مجموعه دارک سولز همیشه یک داستان زیاد تلخ دارد که با گیمپلی سختاش هماهنگ میبشود. دنیای دارک سولزها هیچ زمان یک فضای شاد نیست که از آن لذت ببرید. به هر نقطهای که نگاه کنید یک درد و اندوه بزرگ میبینید. استانداردهای فضایی این بازی زیاد پایین می بود؛ ولی در Dark Souls 3 با فضایی مواجه شدیم که از هر چیزی که میشناختیم بدتر می بود. سرزمین این بازی برای سالها به سختی زنده می بود و در زمان بازی شما تنها بخشی مرده از این دنیا را مشاهده میکنید. دنیایی پر از نابودی که چیزی از تمدن در آن باقی نمانده. خدایان مردهاند و فساد همه سرزمین را پر کرده است. هیچ روش تضمینیای برای حل این مشکل وجود ندارد، و حتی شما هم نمیتوانید به مشکلات آن آخر دهید.
Wofenstein: The New Order

زیاد از داستانهای بازیهای غمانگیز در یک دنیا و یا تاریخ خیالی اتفاق میافتند. بازی Wolfenstein: The New Order به این علت یکی از بهترین بازیهایی است که فضای دارکی دارند. چون با تاریخ واقعی ما در ربط است؛ یقیناً به همراه مقداری تخیل. این بازی داستان پیروزی نازیها در جنگ جهانی دوم و کنترل آنها بر روی همه سیاره زمین را روایت میکند.
این بازی هیچ رحمی ندارد و وحشت کنترل نازیها بر روی زمین را به وضوح مشخص می کند. دنیا پر از مراکز نفرتپراکنی نژادی شده است و هیچ راه فراری هم از این حقیقت تلخ وجود ندارد. یکی از قسمتهای ترسناک این بازی این است که واقعیتی که در آن میبینیم میتوانست به راحتی واقعیتی باشد که درونش زندگی میکردیم.
Final Fantasy XIII

مجموعه فاینال فنتزی همه چیز دارد. از یک دنیای سرد و غمناک گرفته تا یک دنیای پرشور و قشنگ. در داستانهای این بازی شما میتوانید به راحتی نبوغ و خلاقیت گسترشدهندهها را تماشا کنید. با این حال دنیا Final Fantasy XIII دارکتر از بقیه داستانهایی است که در این مجموعه دیدیم. سرزمین این بازی یک دنیا پیشرفته و آیندهطور است که به گفتن میدان جنگ خدایان منفعت گیری میبشود. برای همین همه مردم این سرزمین یا سرباز می باشند و یا رعیتهایی که محکوم به یک آخر تلخ می باشند.
بازی از جایی اغاز میبشود که دولت دستور قتلعام یک شهر را صادر کرده است، تنها به این علت که مردم آن شهر مشکوک به ربط با یک خدای دیگر می باشند. این تازه تکه خوب بازی است و همه چیز از اینجا به سپس بدتر میبشود. شما به چشم خود از نزدیک میتوانید نابودی تکه تکه دنیا این بازی را تماشا کنید.
Battleborn

بازی Battleborn یک بازی رنگارنگ است که انواع شخصیتهای دلنشین و دوستداشتنی را میتوانید در آن اشکار کنید. با این حال دنیای این بازی رو به پایان است. Varelsi همه کهکشانها را نابود کرده به جز یک سیاره که ساکنان آن هم نمی توانند مشکلات خود را کنار بگذارند و برای یک مقصد مشترک بجنگند.
بازی بتل بورن در حقیقت یک جنگ بدون امید را روایت میکند که پر از شخصیتهای خندهدار است که تلاش دارند زنده بمانند. هیچ روشی هم در دنیا بازی وجود ندارد که Varelsi ناکامی بخورد و قهرمانهای داستان زنده بمانند. متاسفانه سرورهای این بازی هم همه انها بسته شدند؛ بعد هیچ آخر خوشی برای آن ندیدیم.
Half-Life 2

بازیهای بسیاری می باشند که در آنها زمین توسط بیگانهها فتح شده است، با این حال هیچ کدام از این بازیها به Half-Life 2 نمیرسند. این بازی مشخص می کند که سرونشت انسانها با دعوا بیگانهها به زمین چه مقدار میتواند نومید کننده و غمگین باشد. همه ارتشهای تدافعی زمین و همه امیدهای مردم تنها در طول ۷ ساعت اولیه دعوا از بین رفت و دیگر چیزی باقی نمانده است.
در دنیا این بازی مردم هیچ حق و حقوقی ندارند. بیگانههای حاکم بر زمین هر موقع که بخواهند میتوانند انسانها را شکار کنند. آنها حتی اجازه تشکیل همانند هم به انسانها نمیدهند تا نسل آنها به آرامی منقرض بشود.
Dead Space

بازی Dead Space به قدری میتواند دارک باشد که یک استاندارد تازه از حس ناامیدی را تشکیل میکند. در دنیای این بازی انسانها رو به انقراض می باشند و تنها امید بقا آنها این است که به سیارههای دیگر بروند و از منبع های آنها برای زندگی منفعت گیری کنند. در کنار این نوشته، یک بیماری شدید هم شیوع اشکار کرده که انسانها را به یک سری هیولا ترسناک تبدیل میکند. این بازی حتی نامش هم میتواند فضا حاکم بر جهانش را به خوبی توصیف کند. فضا مرده است. در این دنیا اگر انسانها یک تمدن بیگانه اشکار کنند، امکان پذیر دچار نابودی شوند و اگر هم اشکار نکنند این چنین سرنوشتی انتظارشان را میکشد. در حقیقت در دنیا این بازی انسانها کاملا تنها می باشند و هیچ امیدی به جز نابودی کامل وجود ندارد.
BioShock

دنیا بازی BioShock نسبت به بازیهای دیگر نسبتا کوچکتر است. شهر Rapture بخشی از یک دنیای بزرگتر نیست؛ این شهر یک منطقه رها شده در زیر اقیانوس است. حالت وحشتناک این شهر علتمیبشود که شرایط تعداد بسیاری از بازیها در قیاس با آن ترسناک محسوب نشوند.
بایوشاک احتمالا تنها یکی از بازیهایی باشد که فضای دارکی دارند؛ ولی فضای آن اصلا با بقیه بازیهای اینچنینی یکی نیست. نابودی و یا بقا شهر Rapture تنها به امید عدم وجود اشتباه انسانی وابسته است. کوچکترین مشکلی در این شهر میتواند علتنابودی مردمش بشود. برای همین مردم این دنیا، مردمی بیرحم و سرد می باشند که تقریبا دیگر انسان محسوب نمیشوند. حتی فکر زندگی در این چنین شرایطی هم سخت است.
Dishonored

فضای بازی Dishonored به خوبی نشانگر داستان سرشار از انتقام و شرافت بازی است. همه بازیهای این مجموعه در یک دنیای صنعتی روایت خواهد شد که به یک شکل و به نحو وحشتناکی دچار فساد شدهاند. پیشرفت تکنولوژی در این دنیا علتشده که سرزمین این بازی پر از درد و ناامیدی باشد.
تمدنی که در این بازی وجود دارد چیزی جز خشونت و گرسنگی نمیداند و امیدی هم به یک روز بهتر ندارد. تنها مقصد مردم این است که فقط از یک روز به روز بعدی برسند. سراسر سرزمینهای اطراف Empire در این بازی به طور کامل غیرقابل زندگی است. خود امپراتوری هم یقیناً چندان وضع خوبی ندارد؛ بیماری و فقر استانداردهای زندگی مردم تحت حکومت آنها است. این مجموعه میتواند چندین آخر داشته باشد و آخر خوب آن مشخص می کند که امیلی (Emily) توانایی دگرگونی این جهان را دارد؛ ولی تا آن موقع تا این مدت راه بسیاری باقی مانده.
منبع