به گزارش آفتاب شرق
مهناز و محسن تصمیم گرفتهاند از هم جدا شوند. به حرف های زن جوان آنها برای فرزندانشان به این چنین نتیجهای رسیدند. مهناز درمورد زندگیاش توضیح میدهد.
*چند سال است با شوهرت زندگی میکنی؟
شش سال با هم زندگی کردیم ولی همیشه اختلاف داشتیم.
*بچه هم دارید؟
بله، دو فرزند داریم.
*چرا همیشه با هم اختلاف دارید؟
برای بچههایمان درگیری داریم.
*چرا؟
روشای که من برای ترتبیت بچهها در نظر دارم با چیزی که شوهرم محسن میگوید فرق دارد. به همین خاطر هم تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.
*اما طلاق به بچهها صدمه شدیدتری میزند!
به هر حال فعلاً چارهای نیست. اینطوری بچهها زیاد اذیت خواهد شد.
*مگر شوهرت چه میگوید که تو نمیتوانی قبول کنی؟
شوهرم اصلاً به بچهها سخت نمیگیرد. او میخواهد همه چیز راحت باشد. میگوید بچهها باید راحت زندگی کنند. هنگامی من در خانه نباشم آنها هر کاری دوست داشته باشند میکنند. من واقعاً این شیوه را دوست ندارم.
*اکنون قرار است بچهها با چه فردی زندگی کنند؟
من خواست حضانت دادم. تا وقتی که بچهها به بلوغ برسند با من خواهند می بود، یقیناً امیدوارم دادگاه رأی به سود من بدهد.
*پدرشان چه میگوید؟
او از همین اکنون همه چیز را در اختیار بچهها گذاشته و میگوید اگر دوست دارند با تو باشند حرفی ندارم اما اگر بخواهند با من باشند، اجازه نمیدهم به زور بچهها را بگیری.
*انتخاب بچهها چیست؟
مسلماً پدرشان. چون او اصلاً سخت نمیگیرد و بچهها هر کاری میخواهند میکنند. اما من برای بچههایم میجنگم.
دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی