چهارشنبه, تیر ۴, ۱۴۰۴

حالت کودکان در ایران؛ آمار‌ها چه می‌گویند؟_آفتاب شرق

مریم یزدانی
19 Min Read


به گزارش آفتاب شرق

 حرکت کودکان و نوجوانان ایرانی این روز‌ها در شبکه‌های اجتماعی چطور است و چه مقدار حقوق‌شان مراعات می‌شود؟ به چه مقدار آنها در فضای مجازی و واقعی در معرض خشونت‌اند و ماموریت رسانه‌ها در این باره چیست؟ اینها همه سوالاتی است که کارشناسان رسانه و فعالان حقوق کودک در نشستی که در این باره در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران و با همکاری انجمن حمایتاز حقوق کودکان برگزار شد، بازدید کردند که بخشی از این سخنرانی‌ها را در این گزارش می‌خوانید.

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده حوزه کودک هم در این نشست، حرکت کودکان در فضای مجازی و حقوق آنها را بازدید کرد. او او گفت، در روزگاری که در آن به‌سر می‌بریم، سه شاخصه، نظام یادگیری کودکان را به‌هم ریخته و منقلب کرده است. سوگل دانائی، روزنامه‌نگار یکی دیگر از سخنرانان این نشست می بود. او در سخنرانی‌اش با گفتن «از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن»، از توانایی‌اش و فضای رسانه‌های داخل ایران در روبه رو با نوشته کودکان او گفت و پوریا عالمی، روزنامه‌نگار و نویسنده حوزه کودک در این نشست از حذف کودکان از عرصه‌های گوناگون او گفت. او از آمار مربوط به جمعیت کودکان در ایران اغاز کرد: «اگر تعداد کودکان زیر ۱۵ سال را در ایران ۲۰ میلیون نفر در نظر بگیریم، ۲۲ درصد جمعیت ایران کودکان‌اند. از طرف دیگر بین ۱۲ تا ۱۷ درصد گفتن افراد دارای معلولیت در جهان است و در ایران نزدیک به دو میلیون و ۲۰۰ هزارنفر کودک معلول وجود دارد. ۸۰۰ هزارنفر مهاجر یا پناهنده زیر ۲۰ سال در ایران وجود دارند؛ حتی تفکیک آنها برای ما ممکن نیست، چون اسناد هویتی آنها، پناهندگی یا مهاجرتی مبهم و نامشخص است. قسمت اعظم این ۸۰۰ هزارنفر افغانستانی‌اند، قسمت بعدی عراقی و بعدی پاکستانی‌اند. از طرف دیگر چهار میلیون نفر ایرانی مهاجر خارج از ایران وجود دارد؛ این تخمین آمار‌های رسمی است که ۹۰۰ هزارنفر کودک زیر ۱۵ سال، خارج از ایران زندگی می‌کنند.» 

خطر حق کودکان

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده حوزه کودک هم در این نشست، حرکت کودکان در فضای مجازی و حقوق آنها را بازدید کرد. او او گفت در روزگاری که در آن به‌سر می‌بریم، سه شاخصه، نظام یادگیری کودکان را به‌هم ریخته و منقلب کرده است؛ موبایل هوشمند، شبکه‌های اجتماعی و فناوری لمسی. یک ویژگی دیگر هم تحول خانواده در ایران است؛ همه‌جا این تحول در نسبت با کودکان بوده است: «خانواده‌های پدرسالار در این یک‌قرن تبدیل به خانواده‌های مدنی شده‌اند. در ایران و جنبش ۱۴۰۱ یکی از نمود‌های بیرونی شنیده شدن صدای کودکان و نوجوانان در خانه می بود و یقیناً به‌نحوی در مدرسه، ولی در ساختار‌های قوت سیاسی شنیده نشده است. اگر بر پایه کنوانسیون حقوق کودک نگاه کنیم، بچه‌ها هم حق دسترسی به اطلاعات و دانش را دارند. حق دسترسی در این چنین فضایی که زیاد آشفته است و در ایران به‌علت نوع روبه رو، فیلترینگ و برخورد حاکمیتی علتشده همه آن حوزه‌هایی را که فکر می‌کنیم بچه‌ها نباید به آنها دسترسی داشته باشند، اتفاقاً دسترسی داشته باشند. آنها برای دسترسی به حق‌شان از فیلترشکن منفعت گیری می‌کنند و طبیعتاً به بقیه عرصه‌ها هم دسترسی دارند. این یکی از بزرگترین چالش‌ها است که دسترسی به اطلاعات را با خطر روبه رو کرده است.»

او در ادامه گفت: «ما یک محیط‌زیست دیجیتال داریم که بچه‌ها برای سرگرمی و… می‌خواهند به آن دسترسی داشته باشند، اما از آن طرف در فضای واقعی هم خطر‌ها و نگرانی‌هایی از منظر بزرگسالانه برایشان تشکیل می‌کنند. یونیسف با همکاری پژوهشگاه فرهنگ و هنر در سال ۱۳۹۹ پیمایشی را برگزار کرد که بچه‌های زیر ۱۸ سال در شهر و روستا مورد سوال قرار گرفتند؛ چند مورد را در این پیمایش به‌گفتن ریسک نامگذاری کرده‌اند؛ یکی از آنها حرکت زشت با دیگران است. سوال شده آیا شما در فضای دیجیتال ناظر حرکت زشت با دیگران بوده‌اید یا نه؟ ۱۲/۹ درصد دختران و ۱۱/۸ درصد پسران حرف های‌اند که بله. ۵/۴۵ درصد دختران و ۴۹ درصد پسران حرف های‌اند که در فضای مجازی ترجیح داده‌اند در جواب به این سوال حرفی نزنند. قاعدتاً جواب‌شان خیر نبوده، بلکه بله‌ای بوده است که سخن بگویید کردن درمورد‌اش برایشان آزاردهنده بوده است. ۲۰ درصد دختران و ۲۱ درصد پسران حرف های‌اند که ناظر این حرکت نبوده‌اند.»

این نویسنده در ادامه او گفت، می‌توانیم نتیجه بگیریم که در فضای دیجیتال بچه‌ها با خطر بیشتری مواجه می باشند: «در مطالعاتی که در آمریکا هم انجام شده، اشکار شده ۹۳ درصد پسران و ۶۲ درصد دختران در نوجوانی در معرض عکس‌های نامناسب قرار گرفته‌اند. با این همه آیا معنی‌اش این است که آنها بی‌دفاع‌تر از فضای واقعی‌اند و این که بچه‌ها در برابر این خطر‌ها چه می‌کنند؟ آیا زندگی پرخطرتری دارند؟ طبیعتاً پژوهش طولی‌ای که روال را دیده باشد در این باره نداریم. اما در آمریکا روی سه نوشته بازدید انجام شده؛ موادمخدر، سیگار و الکل، حرکت‌های جنسی و خشونت. به‌طور عجیبی و خلاف کلیشه‌ها، این پژوهش مشخص می کند نوجونان امروز نسبت به دو، سه نسل قبل خودشان هم از نظر مصرف الکل، موادمخدر، روابط جنسی و خشونت جنسی وضع‌شان بهتر است. امکان پذیر در ایران به این علت که یک‌دفعه از فضای بسته آموزش‌و‌پرورش به فضای باز داخل خواهد شد، حالت فرق کند.» 

او در ادامه گفت: «من درمورد برخی موضوعات، بازدید شخصی کرده‌ام. برای مثالً درمورد وطن‌دوستی، فکر این است که بچه‌های الان کمتر از ما ایران را دوست دارند، اما بچه‌های دهه هشتادی علاقه‌شان به ایران زیاد تر است. درمورد محیط‌زیست، آنها نگاه بهتری دارند. دگرپذیرترند و نسبت به فرد دیگر، پذیراترند. در پژوهش یونیسف که پیش از این درمورد‌اش سخن بگویید کردم، موارد فرد دیگر هم بازدید شده است. برای مثالً در جواب به ۷۲/۵ درصد حرف های‌اند هیچ زمان این کار را نکرده‌اند. هرچه ریسک کار زیاد تر می‌شود، مقاومت زیاد تر بوده است. ۷۹/۳ درصد حرف های‌اند عکس و ویدئوی شخصی هیچ زمان برای دیگران ارسال نکرده‌اند. دختران پروفایل عمومی کمتری داشته‌اند که بخشی مربوط به محدودیت‌های خانوادگی و بخشی مربوط به محدودیت‌های حکومتی است.» 

سیدآبادی در ادامه او گفت: «بحثی درمورد نوجوانی وجود دارد که در جهان به حقوق مرتبط است که در سازوکار‌های تنبیهی در نظر گرفته می‌شود، آن هم مطالعات مغزشناسانه درمورد آنهاست. این مطالعات نشان داده است که بچه‌های ۱۱ تا ۱۳ سال، عکس العمل شان به پاداش و لذت، متفاوت است. حجم لذتی که دریافت می‌کنند قابل قیاس با بقیه نیست. برای همین در نظام حقوقی برخی سرزمین‌ها این احتیاط را مراعات کرده اند. این شکل از بودن در دنیا که حساسیت نسبت به همه چیز بالاست همانند لذت، خشم، دوست داشتن و…، بچه یا نوجوان در شبکه‌های اجتماعی که از نظر ما بزرگسالان بی دروپیکر است را چطور م توان رها کرد. این چالش بزرگسالانه ماست.» 

حذف کودکان

پوریا عالمی، روزنامه‌نگار و نویسنده حوزه کودک در این نشست از حذف کودکان از عرصه‌های گوناگون او گفت. او از آمار مربوط به جمعیت کودکان در ایران اغاز کرد: «اگر تعداد کودکان زیر ۱۵ سال را در ایران ۲۰ میلیون نفر در نظر بگیریم، ۲۲ درصد جمعیت ایران کودکان‌اند. از طرف دیگر بین ۱۲ تا ۱۷ درصد گفتن افراد دارای معلولیت در جهان است و در ایران نزدیک به دو میلیون و ۲۰۰ هزارنفر کودک معلول وجود دارد. ۸۰۰ هزارنفر مهاجر یا پناهنده زیر ۲۰ سال در ایران وجود دارند؛ حتی تفکیک آنها برای ما ممکن نیست، چون اسنادی هویتی آنها، پناهندگی یا مهاجرتی مبهم و نامشخص است.

قسمت اعظم این ۸۰۰ هزارنفر افغانستانی‌اند، قسمت بعدی عراقی و بعدی پاکستانی‌اند. از طرف دیگر چهار میلیون نفر ایرانی مهاجر خارج از ایران وجود دارد؛ این تخمین آمار‌های رسمی است که ۹۰۰ هزارنفر کودک زیر ۱۵ سال، خارج از ایران زندگی می‌کنند. این اعداد به‌نظر چیزی نیست ولی باید دید چه مسئله‌ای نادیده گرفته شده است. ۲۲ درصد جمعیت هنگامی حذف شود، همانند این است که استان‌های اصفهان و فارس را نادیده بگیریم؛ جمعش می‌شود ۲۰ میلیون نفر؛ به این علت هنگامی سیاست‌گذاری انجام می‌شود و کودک در آن دیده نمی‌شود، برای مثالً پیاده‌رو، محیط بازی، محیط امن و… در آن جایی ندارد، عملاً ۲۰ میلیون نفر نادیده گرفته خواهد شد.»

سریعترین موتور جستجوگر خبر پارسی – اخبار لحظه به لحظه از معتبرترین خبرگزاری های پارسی زبان در آفتاب شرق

عالمی در ادامه او گفت که هنگامی درمورد جامعه سخن بگویید می‌کنیم و کودکان را در نظر نمی‌گیریم، کودکان دارای معلولیت را هم در نظر نمی‌گیریم: «یعنی سیستان و بلوچستان را که تعداد بسیاری از کودکان دارای معلولیت در آن زندگی می‌کنند در نظر نمی‌گیریم و در کل دو میلیون و ۲۰۰ هزار کودک معلول را حذف می‌کنیم؛ آنها نه در تخصیص بودجه در نظر گرفته خواهد شد، نه رسانه.

یعنی برای آنها پارک نمی‌سازیم، محیط بهداشت و سرگرمی نمی‌سازیم و سپس برای دو میلیون و ۲۰۰ هزار کودک معلول که هیچی نمی‌سازیم؛ حتی پیاده‌رو مناسب. این کودک از کوچه، شهر و سرزمین و درنتیجه از ذهن و زبان ما حذف می‌شود. تابه‌حال شده که به شمال بروید و ببینید بچه‌ای با ویلچر لب آب است؟ یا دیده‌اید که یک کودک طیف اوتیسم کنار دریا باشد؟ بعد ببینید که چه نوشته مهمی در حال نادیده گرفته شدن است. شما امکان پذیر در خانه‌تان یک کودک معلول جسمی یا ذهنی داشته باشید و پیش‌فکر پدر و مادر آن خانه به گمان زیادً این است که در زمان مهمانی، به خانه فرد دیگر برود تا جلوی دست و پا نباشد، حتی اگر زیاد دوستش داشته باشید. حتی در خانه هم این کودکان حذف فیزیکی خواهد شد.»

او در ادامه گفت: «از طرف دیگر ۸۰۰ هزار مهاجر زیر ۲۰ سال در ایران می باشند که در مفاهیم، قانون‌گذاری و… به آنها فکر نشده است؛ چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم که هنگامی سنش شد ۳۰ یا ۴۰ سال، خودش را بخشی از این جامعه بداند. درواقع ما یک پیکره برای این سرزمین داریم که داریم یکی‌یکی قطع عضوش می‌کنیم. ۱/۱ درصد جمعیت که می‌شود ۹۰۰ هزارنفر از ایرانیانی که خارج از کشورند هم رها شده‌اند؛ همانطور که کودکان مهاجر فراموش شده‌اند. هیچ نهادی به این فکر نکرده که این بچه‌ها در آینده ایران جایی دارند یا نه؟» 

به حرف های عالمی: «اکنون در ایران، کمتر از صفر گفتن تلویزیون تخصصی برای کودکان داریم. کمتر از سه گفتن نشریه چاپی مستمر داریم در حوزه کودک و نوجوان که تبدیل به گاهنامه شده‌اند. کمتر از سه گفتن اپلیکیشن تولیدمحتوا برای کودکان داریم. با این نقشه و بدون هیچ ابزار و صدایی، چه چیزی را می‌توانیم مطالبه کنیم؟ پدران و مادران ما مکان، محیط‌زیست و آب را به ارث برده‌اند و اکنون چه ارثی را داریم که تحویل دهیم؟» 

از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن

سوگل دانائی، روزنامه‌نگار یکی دیگر از سخنرانان این نشست می بود. او در سخنرانی‌اش با گفتن «از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن»، از توانایی‌اش و فضای رسانه‌های داخل ایران در روبه رو با نوشته کودکان او گفت: «سال ۹۳ که اغاز به روزنامه‌نگاری کردم، آمار‌هایی از کودکان انتشار شد که دقت من را جلب کرد؛ این آمار‌ها مربوط به کودکان کار می بود و حرف های می‌شد که توسط باند‌های گوناگون هدایت می‌شود و… الان ۱۰ سال از آن روز‌ها قبل، اما هم چنان همان ادبیات توسط برخی رسانه‌ها بازتولید می‌شود.

آقای ربیعی، دستیار اجتماعی رئیس‌جمهوری اخیراً حرف های است که ۸۰ درصد کودکان کار، به قول او اتباع‌اند. مطلب این سخن این است که قضیه، کار کودک نیست، بلکه افرادی‌اند که ایرانی نیستند. از ۱۰ سال پیش تا الان این چنین خبر‌هایی را می‌بینیم که در رسانه‌ها تشکیل می‌شود و فردی هم نبوده که این آمار‌ها را راستی‌آزمایی کند؛ موضوعی که در زیاد تر رسانه‌های خارجی وجود دارد. اکنون امکان پذیر عده‌ای بگویند خب این قضیه مربوط به آمار است و آمار را نمی‌شود راستی‌آزمایی کرد. اما اتفاقاً در موارد خاص می‌شود آمار را فکت چک کرد؛ زیاد از این آمار سپس از مطرح‌های دستگیری آنها اظهار می‌شود و اتفاقاً زیاد از آنها هم غلط است.»

او در ادامه گفت: «زیاد زمان‌ها ما در نشست‌هایی شرکت می‌کنیم که مسئولان آمار‌هایی اظهار می‌کنند و… خبرنگاران هم این سوال را که این آمار از کجا آمده، مورد سوال قرار نمی‌دهند. سال‌ها است حرف های می‌شود کودکان کار توسط باند‌هایی هدایت خواهد شد و یقیناً سال‌ها است که فعالان حقوق کودکان می‌گویند، اینطور نیست. باند به آن شکل وجود ندارد، اما هم چنان این ادبیات برای رسانه‌های ما دلنشین است. یقیناً این را هم بگویم که در خبرنگاران نسل تازه، تعداد بسیاری این سخن‌ها را قبول و باور نمی‌کنند.»

این روزنامه‌نگار در ادامه او گفت که زیاد زمان‌ها خبرنگاران یا حتی مسئولان رسانه‌ها ناخودآگاه داخل مسیر برچسب زدن یا دسته‌بندی بچه‌ها خواهد شد: «برای مثالً در سوژه‌هایی همانند کودک‌همسری، کودک‌آزاری، کار کودک و… می‌گردیم ببینیم خب این کودکان متعلق به چه گروه و طبقه‌ای بوده‌اند و انگاره‌هایی تشکیل می‌کنیم و سال‌ها طول می‌کشد این انگاره‌ها از بین بروند. احتمالا یکی از دلایل موج‌های مهاجرستیزی همین برچسب‌زنی‌های سال‌های قبل است؛ این که در خبر‌ها خوانده که فلان مرد افغان این کار را کرد و آن کار را.

مدتی پیش به یکی از محله‌های جنوب تهران برای تهیه گزارش میدانی از کودکانی که نمی توانند ثبت‌نام کنند رفته بودم، آن فردی که مسئول ان‌اجی‌او وابسته می بود می‌او گفت قبل از این موج، خانواده‌های ایرانی و مهاجر زیاد راحت و مسالمت‌آمیز کنار هم زندگی می‌کردند ولی در دو، سه ماه تازه به حدی مهاجرستیزی شدید شده که خانواده‌های ایرانی می‌آیند و می‌گویند اگر بچه افغانستانی در ان‌جی‌او شما وجود داشته باشد، ما بچه‌مان را از اینجا می‌بریم. اینها همه درحالی‌است که ما باید مدام یادآوری کنیم که کودک، کودک است؛ مهاجر و غیرمهاجر ندارد. کودک حق تحصیل و آموزش دارد. این یک چرخه باطل است که بذری طی سال‌ها در ذهن مخاطب کاشته می‌شود، آب داده می‌شود و سپس دیگر نمی‌شود برایش کاری کرد.»

او در ادامه گفت: «تا هنگامی که موضوعی مربوط به کودکان در ایران تبدیل به قضیه نشود، درمورد‌اش سخن بگویید نمی‌کنیم. کودکان بازمانده از تحصیل، کودک‌همسری، کودک‌آزاری و… مشکلاتاند و به حق بقای کودکان ربط اشکار می‌کنند. زیاد از مسائل دیگر هم هست که هنگامی از آنها سخن بگویید می‌کنیم، فانتزی برداشت خواهد شد؛ برای مثالً هنگامی می‌گوییم شهر دوستدار کودک، می‌شنویم که عده‌ای می‌گویند بین این همه قضیه و بحران، شهر دوستدار کودک چیست؟ درحالی‌که باید این را بازدید کنیم که همین اکنون کودکان چه مقدار می‌توانند در شهر تهران تردد کنند؟ همین اکنون برخی شهر‌های پایلوت دوستدار کودک، خودشان تبدیل به ضدکودک شده‌اند.» 

دانائی در ادامه او گفت که روزنامه‌نگاری حوزه کودک، تبدیل به روزنامه‌نگاری حادثه‌محور شده است: «تا وقتی که حادثه‌ای رخ ندهد، انگار خبرنگار حس ماموریت نمی‌کند که سراغ کودکان برود. تابه‌حال چند گزارش درمورد حق بازی کودکان انتشار شده است؟ اینها قضیه‌اند؛ چون بچه‌ها مهم‌اند و باید از آنها هرروز سخن بگویید کرد. طبق معمولً هنگامی از کودک در رسانه‌ها سخن بگویید می‌کنیم؛ راویان، یک سری آدم بزرگسالند و از آنها می‌خواهیم درمورد بچه‌ها سخن بگویید کنند درحالی‌که در زیاد از رسانه‌ها، فضا مشارکتی است و از بچه‌ها خواسته می‌شود که خودشان درمورد خودشان سخن بگویید کنند، اما در ایران، تازه از سال ۱۴۰۱ به‌سپس، نسل زد و بچه‌ها مهم شدند، چون خودشان را نشان دادند و در اعتراضات شرکت کردند.» 

به حرف های این روزنامه‌نگار: «نوشتن از کودکان و حق آنها در رسانه‌ها زیاد محدود شده است. احتمالا در دوره تازه رفاه نسبی‌مان زیاد تر شده باشد، اما به این معنی نیست که حقوق‌شان زیاد تر شده است. ما زیاد زمان‌ها نمی‌دانیم حق کودکان چیست. نوشتن از کودکان، نیازمند یادگیری است برای این که بدانیم باید از چه ادبیاتی منفعت گیری کنیم و تخصص‌اش را کسب کنیم. حتی این نوشته نیازمند تدوین پروتکل‌هایی است که خبرنگاران بدانند چطور باید به کودکان نگاه کنند.»

دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی

اخبار اجتماعی

اخبار ورزشی

فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

کسب وکار

Share This Article