به گزارش آفتاب شرق
تعدادی از افراد نابینا و کمبینای غیربومی تهران که در آزمون استخدامی تازه معلولان قبول شده اما توسط کمیته استخدام آموشوپرورش رد شدهاند، ضمن ابراز ناراحتی از رد شدنِ بیعلت توسط اعضای کمیته استخدام آموشوپرورش، ضمن گلهمندی ا تضییع حق خود، حرکت مسئول استخدام آموش و پرورش و اعضای کمیسیون پزشکی این مجموعه را نادرست و به دور از شأن فرهنگیان خواندند.
برخی از آنها که از دیگر شهرها در رشتههای معارفه شده برای تهران قبول شدهاند میگویند ما را به علت بومی نبودن رد کردند. آنها میگویند در دفترچه آزمون به این نوشته که داوطلبان دیگر شهرها در تهران پذیرفتن نخواهند شد اشارهای نشده می بود وگرنه ما این رشتهها را انتخاب نمیکردیم.
خواست خواندن از روی کاغذ از داوطلب نابینای مطلق
مینا احمدی، نابینای مطلق و اهل کرمان که در آزمون استخدامی تازه در رشته دبیری ادبیات فارسی تهران قبول شده، میگوید: بعد از آنکه پروسه تحویل مدارکم را ساعتها طول دادند در کمیسیون پزشکی یک برگه به من دادند و انها گفتند از روی این بخوان. گفتم من نابینای مطلقم و نمیتوانم بخوانم اما پزشک وابسته در ادامه گفت: باید بخوانی. در حالیکه روی پرونده من نوشته شده می بود نابینای کامل. هنگامی مجدد گفتم من به علت نابینایی نمیتوانم برگه را بخوانم او هم در جواب او گفت: بعد من هم نمیتوانم در رابطه شما تصمیمی بگیرم.
احمدی ادامه میدهد: ۸ مهر ماه برای کمیسیون مجدد خواسته شدم. اینبار در کمیسیون به جز نحوه اداره کلاس، نحوه تدریس، چگونگی امتحان گرفتن از بچهها، تصحیح برگهها و… هیچ سوال پزشکی از من پرسیده نشد و با این که اعضای کمیسیون پزشکی انها گفتند جوابهایم زیاد منطقی بوده اما چند روز سپس همان کمیسیون پذیرشم را رد کرد.
او میگوید: نابینایان ساکن تهران مورد پذیرفتن قرار گرفتند و داوطلبانی که همانند من از دیگر شهرها برای رشتههای تهران قبول شده بودند رد شدند و این خلاف قانون و خلاف آنچه در دفترچه آزمون که توسط خودشان انتشار شده می بود است.
از پاسکاری بیندستگاهی تا بدرفتاری کارکنان
احمدی میگوید: علت رد شدنم را از آموزشوپرورش جویا شدم. انها گفتند نماینده بهزیستی شما را رد کرده. سپس به بهزیستی سرزمین رفتم اما آنجا انها گفتند رد یا قبولی پذیرفتن افراد بر مسئولیت آموزشوپرورش است و در نهایت با پاسکاری بین این دو دستگاه اشکار نشد علت رد شدن من چه بوده است.
او ادامه میدهد: رد شدنم در آزمون یک طرف، برخورد کارکنان بهزیستی سرزمین هم یکطرف. در مراجعه به بهزیستی سرزمین اول انها گفتند به قسمت ارتباطات مردمی برو. آنجا برخورد بدی با من شد. متصدی آن قسمت همان اول سر من فریاد زد که چرا آمدهاید اینجا و این مسأله ربطی به ما ندارد. سپس انها گفتند نوشته شما به کارگزینی مربوط است. در کارگزینی انها گفتند برو توانبخشی. در تکه توانبخشی انها گفتند باید با مسئول کمیسیون سخن بگویید کنید. هنگامی توانستم با مسئول کمیسیون سخن بگویید کنم از من تلفن و مشخصات خواست و او گفت فردا زنگ میزنم. گفتم بلیط برگشت گرفتهام اما او او گفت بلیط را کنسل کن و بمان. من هم همین کار را کردم به امید این که مسألهام پیگیری شود. چند روز در تهران ماندم اما متأسفانه نه تنها از آن آقا خبری نشد بلکه خودم هم هرچه زنگ زدم پاسخم را ندادند.
بهزیستی، پیگیر حق ما نشد
مبینا حیدری نیز از دیگر نابینایان رد شده توسط کمیته استخدام آموزشوپرورش، میگوید: من سپس از برگشتن به استان خودم از مدیر کل بهزیستی استان خواهش کردم تا مسألهام را پیگیری کند.
او گفتن میکند: بهزیستی سرزمین در جواب به نامه بهزیستی استان حرف های می بود مددجوی شما اول باید به آموزشوپرورش اعتراض کند. اگر جوابش را دادند مجدد با گفتن برسی کارکرد اعتراض کند و اگر در این دو مرحله نتیجه نگرفت بیاید تا ما برایش عمل کنیم.
حیدری با گلهمندی از این که بهزیستی بهجای آنکه خود در برابر اجحاف صورت گرفته در حق ما نابینایان حس تکلیف کند، پیگیری اعتراض ما را هم مدام به تعویق انداخت، ادامه میدهد: سپس از این مرحله های اعتراض کتبیام را به آموزشوپرورش فرستادم تا آقای «ش» آن را امضا کند اما متأسفانه او حرف های می بود این مسأله به من مربوط نیست و باید به کلینیک فرهنگیان بروید در صورتیکه کلینیک فرهنگیان فقط محل برگزاری کمیسیون می بود.
وی میگوید: ما را چندبار دچار کمیسیونهای پزشکی کردند درحالیکه داوطلبان تهرانی که شرایطشان از نظر معلولیت کاملآ شبیه من می بود بدون کمیسیون پزشکی و در همان روز تحویل مدارک قبول شدند.
این نابینای موفق با گلهمندی از حرکت سلیقهای اعمال شده در پذیرفتن داوطلبان معلول تهرانی و شهرستانی، گفتن میکند: باید با همه یکسان حرکت میشد یا در دفترچه آزمون به وضوح قید میشد که ما دیگر شهرها را انتخاب نمیکردیم اما اگر بنای عدم پذیرفتن ما را داشتند انسانیتر می بود که آشکار بگویند تا زمانها در شهر غریب با این شدت از معلولیت معطل نشویم.
نابینای مطلق صلاحیت معلم شدن ندارد
نصرتی نیز گفتن میکند: حرکت اعضای کمیسیون پزشکی با معلولان زیاد بد می بود. به جز آقای «ق» مسئول استخدام آموزشوپرورش، آقایان «ش» و کریمی هم با ما حرکت بدی داشتند در حدی که با برخی خانوادهها دچار شدند و سختی برخی از ما که دلواپس جذب شدنمان توسط این کمیسیون بودیم به شدت بالا رفت.
به حرف های او آقای «ق» همان روز ۲۰ شهریور با صدای بلند خبرداد: من اجازه نمیدهم معلولین بهخصوص شهرستانیها داخل آموزش و پرورش شوند. چون نابینای مطلق صلاحیت معلم شدن ندارد.
۱۰ ساعت سردرگمی برای ما شهرستانیها
سحر محبی هم میگوید: عمل نادرست کننده آموزشوپرورش این می بود که همه پذیرفته شدگان نابینا و کمبینای غیرتهرانی را یک جا جمع کردند، از ساعت ۸ صبح تا نزدیک به ۶ عصر سردرگم و بدون آب و غذا نگهمان داشتند و عصر تازه برای ما راه اندازی پرونده انجام شد. بدتر از همه این می بود که در همان میانه راه اندازی پرونده آقای «ق»، مسئول استخدام آموزشوپرورش به همه ما میاو گفت بچههای نابینا و کمبینا از رد شدنتان غمگین نشوید. یعنی آشکار میاو گفت که شما پذیرفتن نمیشوید.
او گفتن میکند: در حالی ما را دچار کمیسیون کرده بودند که برخی از دوستانمان که آنها هم نابینای مطلق اما ساکن تهران بودند بدون کمیسیون قبول شدند.
هیچکس مسئولیت عدم پذیرشم را به مسئولیت نگرفت
وی گفتن میکند: سپس از این که عدم پذیرشم را اظهار کردند آموزش و پرورش او گفت بهزیستی تو را رد کرده، در بهزیستی هم انها گفتند خود آموزشوپرورش مسئول رد یا پذیرفتن است و در نهایت هیچکدام مسئولیت عدم پذیرشم را به مسئولیت نگرفتند.
محبی توضیح میدهد: من برای علت عدم پذیرشم در آموزش و پرورش به برسی کارکرد، دفتر ریاست جمهوری، بهزیستی سرزمین، کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، دیوان عدل اداری و بهزیستی استان خودم مراجعه کردم. همه این راهها را رفتم اما نتیجهای نگرفتم.
تشریفات ظاهری برای هیچ
محبی توضیح میدهد: بااینکه به ما حرف های بودند جذب نمیشویم بعد از کمیسیون مدارکی که همراهمان نبوده است را از ما خواستند. انها گفتند بروید از شهرستان بیاورید. ما هم هزینه کردیم و رفتیم شهرستان و با مدارک برگشتیم اما در کمیسیون بعدی تنها سوالی که از خود من پرسیدند این می بود که اگر در کلاس دانشآموز سرش را روی نیمکت بگذارد و بخوابد تو از کجا فهمید میشوی؟
محبی حرکت بد و خارج از دایره احترام را از دیگر مشکلات معلولان خوانده و میگوید: علاوه بر تضییع حق استخداممان، با ما در همه مرحله های وابسته با لحن بد و توهین برخورد میشد. به سوالاتمان درست جواب نمیدادند و ما را دستکم میگرفتند. مسئولان آموزش و پرورش فکر میکردند ما چون بینایی نداریم بعد میتوانند با ما محترمانه حرکت نکنند.
در آزمون استخدامی سهم خودمان هم کنار گذاشته شدیم
مریم معروفی که با وجود نابینایی در بجنورد، آموزگار مدارس عادی است، میگوید: من داشتم کار خودم را در مدرسه انجام میدادم که به من انها گفتند در آزمون در رشته آموزگار استثنایی شرکت کن.
او که پیش از این هم چندین دفعه در آزمونهای گوناگون قبول و توسط کمیسیون پزشکی و به علت نابینایی رد شده، ادامه میدهد: من هم در آزمون شرکت کردم و در همین رشته در شهر تهران قبول شدم اما اکنون که قبول شدهام میگویند تو نمیتوانی آموزگار باشی. میگویند نابینا نمیتواند معلم پرورشی باشد و توجیهشان این است که خانوادهها نمیپذیرند معلم فرزندشان نابینا باشد. درحالیکه این منطقی نیست.
او ادامه میدهد: چطور امکان پذیر خانوادههایی که در سطح شهر با جان و دل پشتیبانی و همراهیمان میکنند نخواهند ما معلم فرزندشان باشیم.
او در ادامه سخن بگوییدهایش گفتن میکند: دو هفته سپس در کمیسیون پزشکی اشکار شد مدارک مرا گم کردهاند. بااینحال کمیسیون پذیرفتن مرا رد کرد و مسئول استخدام آموزش و پرورش نه تنها پاسخگوی گم شدن مدارک من نبوده است بلکه حتی حاضر به راه اندازی مجدد پرونده برای من نشد تا بر آن مبنا بتوانم برای کمیسیون مجدد اعتراض کنم.
این آموزگار نابینا توضیح میدهد: من حتی به وزارتخانه هم رفتم اما فردی جواب نداد اما بالاخره باید یکی مسئولیت این اتفاقات را قبول کند. ما با هزار سختی درس میخوانیم. تکتک منبع های را تبدیل به صوتی میکنیم و این انصاف نیست که بین ادارات تهران پاسکاری و آواره شویم. چرا ما باید حتی در آزمون استخدامی که سهمیه خودمان است هم کنار گذاشته شویم؟
دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی