شنبه, اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۴

فرار دلاری با روپوش سفید_آفتاب شرق

مریم یزدانی
14 Min Read


به گزارش آفتاب شرق

چهل هزار پزشک در غربت تحصیل می‌کنند

بر پایه تازه ترین اظهارات دکتر حمید اکبری، مشاور معاون آموزشی وزارت بهداشت، نزدیک به ۴۰ هزار دانشجوی ایرانی در گروه‌های گوناگون علوم پزشکی در دانشگاه‌های خارج از سرزمین مشغول به تحصیلند. این آمار بنا بر اظهار وزارت امور خارجه گردآوری شده و با دقت به این که این افراد از مسیر رسمی وزارت بهداشت برای خروج منفعت گیری نمی‌کنند، برسی دقیق‌تری از آن در اختیار مسوولان سلامت نیست. این بدان معناست که ما نه‌تنها هیچ نقشی در هدایت آموزشی یا نظارت بر کیفیت تحصیل این دانشجویان نداریم، بلکه فقط نظاره‌گر خروج سالانه میلیون‌ها دلار ارز به سرزمین‌های میزبان هستیم؛ سرزمین‌هایی که با بغل باز این اندوخته انسانی و مالی را جذب می‌کنند و به سادگی از ضعف سیاستگذاری ما منفعت می‌برند.

بیایید از خودمان بپرسیم: اگر یک دانشجوی ایرانی حاضر است برای تحصیل در دانشگاهی در گرجستان یا ارمنستان، سالانه بیشتر از ده‌ها هزار دلار بپردازد، چرا نتواند نصف همین مبلغ را در ایران پرداخت کند؟ چرا این هزینه‌ها صرف تحکیم دانشگاه‌های ایران نشود؟ چرا از همین ظرفیت مالی خانواده‌ها برای گسترش فضا‌های آموزشی، افزایش کیفیت آموزش و از بین بردن کمبود‌های نظام درمانی منفعت گیری نکنیم؟ باید این مسئله را با صدای بلند او گفت؛ تحصیل در رشته‌های پزشکی در خارج از سرزمین ارزان نیست.

شهریه‌های چند ده هزار دلاری، هزینه‌های زندگی، خوابگاه، بلیت پرواز، بیمه، زبان‌آموزی و هزینه‌های جانبی، به راحتی می‌تواند بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار در سال برای هر دانشجو هزینه داشته باشد. اگر این عدد را در آمار تقریبی ۴۰ هزار نفر ضرب کنیم، با خروجی بالغ بر یک تا ۲ میلیارد دلار ارز در سال روبه رو می‌شویم؛ رقمی حیرت‌آور که در سکوت، از چرخه اقتصادی سرزمین حذف می‌شود.

 در کشوری که با بحران ارزی دست‌وپنجه نرم می‌کند، این چنین رقمی نه‌تنها قابل تامل، بلکه هشداردهنده است. این در حالی است که اگر زیرساخت‌های آموزشی گسترش یابند و ظرفیت‌های علمی سرزمین بر پایه نیاز واقعی جامعه افزایش اشکار کند، می‌توان نه‌تنها از خروج ارز جلوگیری کرد، بلکه بخشی از این هزینه‌ها را در داخل سرزمین صرف گسترش علمی و اشتغال‌زایی کرد. سرزمین‌های مقصد دانشجویان پزشکی، دقیقا می‌دانند با این پول‌ها چه کنند.

آنها با دلار‌هایی که از جیب خانواده‌های ایرانی گرفته‌اند، بیمارستان‌های آموزشی می‌سازند، امکانات آزمایشگاهی به‌روز می‌خرند، اساتید برجسته جذب می‌کنند و ظرفیت پرورش دانشجوی بین‌المللی‌شان را چند برابر می‌کنند. این یعنی یک چرخه هوشمند از جذب پول، ترقی علمی و گسترش ساختاری؛ چرخه‌ای که ما تا این مدت یاد نگرفته‌ایم چطور راه بیندازیم. در ایران اما، همین دانشجویان، به جای آنکه در دانشگاه‌های داخل سرزمین تحصیل کنند و هزینه تحصیل‌شان صرف تحکیم نظام درمانی خودمان شود، مجبورند به دلایل بسیاری، چون محدودیت ظرفیت، بروکراسی‌های بی‌ثمر و نگاه‌های محافظه‌کارانه برخی تصمیم‌گیران، از سرزمین خارج شوند و به دانشگاه‌هایی پناه ببرند که زیاد تر کیفیتی پایین‌تر از تعداد بسیاری از دانشگاه‌های داخلی دارند. یعنی نه‌تنها این دانشجویان از فضای آموزشی سرزمین جدا شده‌اند، بلکه ارز سرزمین را نیز خارج کرده‌اند، بدون آنکه بازدهی مشخصی برای نظام سلامت ایران داشته باشند. ما فقط نظاره‌گریم؛ نظاره‌گر خروج میلیون‌ها دلار ارز، نظاره‌گر اتلاف زمان‌های طلایی گسترش علمی و نظاره‌گر ساختن زیرساخت‌هایی در سرزمین‌های دیگر با پول ایرانی‌ها. در واقع، این ما هستیم که با ندانم‌کاری، زمان ساختن نسل جدیدی از پزشکان درون‌زا و متخصص را از خودمان می‌گیریم.

 این ما هستیم که بلد نیستیم از ظرفیت مالی دانشجویان‌مان منفعت گیری کنیم، در حالی که سرزمین‌های دیگر با همان پول، نظام درمانی‌شان را نوسازی می‌کنند. اگر نگاه محافظه‌کارانه را کنار بگذاریم، اگر حقیقت را ببینیم و باور کنیم که ظرفیت‌سازی در داخل سرزمین نه‌تنها ممکن، بلکه الزامی است، آن زمان می‌توانیم نه‌فقط مانع خروج این اندوخته‌ها شویم، بلکه آنها را تبدیل به فرصتی بزرگ برای نوسازی و نجات نظام درمانی سرزمین کنیم. چرا باید کشوری همانند رومانی با اندوخته ایرانی دانشگاه بسازد، اما دانشگاه‌های ما با افتتخت آموزشی، بیمارستان فرسوده و افتاستاد دست‌وپنجه نرم کنند؟ جواب این سوال را باید در سیاستگذاری‌ها جست‌و‌جو کرد؛ در رویکرد‌هایی که تا این مدت هم به جای منفعت‌برداری از ظرفیت‌های واقعی، بر طبل محدودیت و انحصار می‌کوبند. یادگیری از اشتباهات قبل و جسارت در تصمیم‌گیری، امروز بیشتر از هر زمان فرد دیگر الزامی است، چراکه زمان‌های از دست رفته، به آسانی تکرار نمی‌شوند، اما نتایج اشتباهات امروز، آینده‌ای مبهم و پرهزینه برای نظام سلامت سرزمین رقم خواهد زد.

تقاضای برگشت؛ صدای خسته مهاجران تحصیلی

در همین حال، مسئله‌ای دیگر که دکتر حمید اکبری، مشاور معاون آموزشی وزارت بهداشت بر آن اصرار کرده، حامل پیامی مهم برای سیاستگذاران حوزه آموزش پزشکی است: «در سال جاری بیشتر از ۴ هزار دانشجوی ایرانی مشغول به تحصیل در رشته پزشکی در خارج از سرزمین، تقاضای انتقال به دانشگاه‌های داخلی را ارایه کرده‌اند.» به حرف های او، دلایلی، چون دوری از سرزمین، هزینه‌های بالای زندگی و تحصیل و شرایط نامناسب برخی دانشگاه‌های خارجی، از جمله عواملی است که این دانشجویان را به فکر برگشت به وطن انداخته است. حقیقت این است که تعداد بسیاری از این افراد در ابتدا از سر اجبار راهی دانشگاه‌های خارجی شده‌اند، نه از سر علاقه یا اشتیاق. محدودیت ظرفیت در دانشگاه‌های داخلی، نبوده است مسیر‌های شفاف و منصفانه برای ورود به رشته‌های پزشکی و بعضی اوقات هم جو روانی و تبلیغات موسسات اعزام دانشجو، علتشده‌اند که خانواده‌ها با صرف هزینه‌های سنگین، فرزندانشان را راهی مسیر نامطمئن و پرهزینه تحصیل پزشکی در خارج از سرزمین کنند.

اکنون که قسمت قابل توجهی از آنها، با فهمیدن واقعیات سخت مهاجرت تحصیلی، خواهان برگشت و ادامه تحصیل در ایران می باشند، زمان آن رسیده که این خواسته را به‌طور واقع‌بینانه بازدید کنیم. تعداد بسیاری از این افراد از نظر علمی در سطح قابل قبول قرار دارند و مسیر تحصیلی‌شان با استاندارد‌های جهانی همخوانی دارد. این یعنی یک ظرفیت بالفعل در اختیار ماست که می‌توان آن را، در چارچوبی شفاف، قانونمند و مبتنی بر آزمون‌های استاندارد، به سود سیستم آموزشی و درمانی سرزمین به کار گرفت. اگر این دانشجویان خواهان بازگشتند، چرا مسیر را برای آنها هموار نکنیم؟ چرا همان گونه که از دانشجویان داخلی آزمون گرفته می‌شود، از آنها نیز امتحانی استاندارد گرفته نشود؟ اگر موفق به گذر از این فیلتر‌های علمی شدند، پذیرفتن‌شان در دانشگاه‌های داخل هم نه تنها بی‌اشکال، بلکه در جهت تامین نیاز‌های سرزمین به نیروی متخصص خواهد می بود.

ظرفیت‌های داخلی؛ قربانی نگاه انحصاری

اما چرا اصلا این چنین اتفاق‌ای رخ می‌دهد؟ چرا سالانه هزاران جوان ایرانی ناگزیرند برای رسیدن به آرزوی تحصیل در رشته‌های علوم پزشکی، راهی سرزمین‌های آسیای مرکزی، اروپای شرقی یا حتی سرزمین‌هایی با زیرساخت‌های آموزشی ضعیف‌تر و کیفیت علمی پایین‌تر شوند؟ جواب، در یک عبارت خلاصه می‌شود: محدودیت و انحصار در ظرفیت پذیرفتن رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی در داخل سرزمین. سال‌ها است که سیاستگذاری آموزشی در این حوزه به‌طوری رقم خورده که گویی افزایش ظرفیت پذیرفتن در رشته‌های علوم پزشکی نه یک الزام ملی، بلکه یک تهدید برداشت می‌شود؛ گویی پرورش پزشک زیاد تر، به جای آنکه یک زمان باشد، یک مخاطره است.

سریعترین موتور جستجوگر خبر پارسی – اخبار لحظه به لحظه از معتبرترین خبرگزاری های پارسی زبان در آفتاب شرق

این در حالی است که در تعداد بسیاری از کشورها، دولت‌ها به گفتن نهاد تنظیم‌گر گسترش، به جستوجو گسترش موثر ظرفیت‌های پزشکی برای جواب به نیاز‌های آینده و پوشش کامل خدمات سلامت می باشند. در سرزمین ما، اما تا این مدت این نگاه قالبی وجود دارد که آموزش پزشکی باید محدود، کنترل شده و در چارچوب انحصار نهاد‌های خاص باقی بماند. همین نگاه علتشده که ظرفیت سالانه پذیرفتن دانشجوی پزشکی و دندانپزشکی در سرزمین با جمعیت بیشتر از ۸۰ میلیونی، به مراتب کمتر از سرزمین‌های شبیه باشد؛ در حالی که بر پایه شاخص‌های جهانی، ایران باید سالانه چند هزار پزشک زیاد تر پرورش کند تا نه‌تنها نیاز‌های جاری، بلکه بحران آینده افتپزشک، به‌اختصاصی در مناطق کمتر برخوردار را جواب دهد.

مطابق گزارش‌ها و هشدار‌های متعدد، نرخ پزشک به ازای هر هزار نفر جمعیت در ایران پایین‌تر از میانگین منطقه‌ای و جهانی است. از نظر دیگر، قسمت قابل توجهی از پزشکان سرزمین در اغاز بازنشستگی می باشند و بحران جانشینی در برخی تخصص‌های حیاتی، به زودی چالش‌آفرین خواهد شد. با این حال، سیاست‌های انقباضی در پذیرفتن دانشجوی پزشکی هم چنان ادامه دارد؛ گویی هیچ‌گاه قرار نیست برای آینده‌ای که پیشاپیش مشکلاتهایش را می‌دانیم، تصمیمی جسورانه و واقع‌بینانه بگیریم.

نتیجه این انقباض و انحصار چیست؟ هزاران دانش‌آموز مستعد و پرانگیزه که آرزوی پزشک شدن دارند، بعد از ناکامی در عبور از سد سنگین کنکور پزشکی، راهی سرزمین‌هایی خواهد شد که با روی باز آنها را می‌پذیرند، حتی اگر کیفیت آموزشی‌شان پایین‌تر باشد. این خروج، نه‌تنها تبدیل فرار اندوخته انسانی از سرزمین می‌شود، بلکه هزینه‌های سرسام‌آوری نیز به خانواده‌ها تحمیل می‌کند و خروج میلیون‌ها دلار ارز از اقتصاد ملی را به جستوجو دارد. بدیهی است که این روال نه به سود آموزش، نه به سود نظام سلامت و نه به سود سرزمین است. ما به جای آنکه برای مدیریت این عطش علمی، نظام آموزش پزشکی خود را گسترش دهیم و با تاسیس پردیس‌های استاندارد، اصلاح زیرساخت‌ها و جذب نیرو‌های آموزشی توانمند، پاسخگوی نیاز داخلی باشیم، تنها نظاره‌گر موج مهاجرت تحصیلی هستیم؛ مهاجرتی که در تعداد بسیاری موارد، حاصل ناکارآمدی خود ماست.

آخر یک غفلت

تحصیل ده‌ها هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاه‌های متوسط یا ضعیف خارجی، خروج بی‌صدای میلیارد‌ها دلار ارز و تقاضای پرشمار برای برگشت به دانشگاه‌های داخل سرزمین، همه انها زنگ خطر‌هایی می باشند که باید گوش هر سیاستگذار عاقلی را به صدا درآورند. نمی‌توان بیشتر از این چشم بر حقیقت‌ها بست و تکرار کرد که ظرفیت‌ها باید محدود بمانند. امروز نه فقط خانواده‌ها که حتی خود مهاجران تحصیلی نیز از هزینه‌ها و کیفیت پایین برخی مراکز آموزشی خارجی گله های دارند و در جست‌وجوی فرصتی برای بازگشتند. آیا نمی‌توان از این عطش تحصیل پزشکی به گفتن نشانه‌ای از اندوخته انسانی مشتاق و پرانگیزه منفعت گرفت؟ اگر بپذیریم که زیرساخت‌های سرزمین نیازمند گسترش‌اند و اگر اراده‌ای واقعی برای اصلاح وجود داشته باشد، آنگاه این موج برگشت می‌تواند نه فقط از خروج ارز جلوگیری کند، بلکه خون تازه‌ای در رگ‌های نظام درمانی سرزمین جاری سازد. امروز تصمیم‌گیری بین دو مسیر است یا ادامه سیاست‌های محدودکننده‌ای که نتیجه‌اش، خروج اندوخته و سرخوردگی جوانان است یا ورود به دوره‌ای تازه از گسترش که در آن ظرفیت‌های آموزش پزشکی بر پایه نیاز واقعی سرزمین، نه بر پایه ملاحظات محفلی و محافظه‌کارانه تنظیم شوند. توانایی نشان داده که هیچ انحصاری پایدار نمی‌ماند و هرگاه در‌های آموزش و گسترش بسته بمانند، جامعه راه فرد دیگر برای گشودن آنها خواهد یافت؛ راهی که گاه پرهزینه، پراشک و پرخطر است.

باید به‌یاد داشت که جوان ایرانی، اگر زمان تحصیل در داخل سرزمین را بیابد، نه‌تنها در همین خاک می‌ماند، بلکه با همه وجود برای ساختن آینده سلامت ایران خواهد جنگید. این‌بار، تصمیم با ماست؛ ما که یا باید از این اندوخته‌های انسانی استقبال کنیم، یا هم چنان نظاره‌گر خروج خاموش آنها باشیم. آینده، صبر نمی‌کند.

دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی

اخبار اجتماعی

اخبار ورزشی

فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

کسب وکار

Share This Article