*چند سال با همسرت زندگی می‌کردی؟

من و ژیلا ۱۲ سال است ازدواج کرده‌ایم و من از سه سال قبل جدا از او زندگی می‌کنم.

*چرا از همسرت جدا شدی؟

ژیلا زیاد زن شکاکی است. من همکاران خانم تعداد بسیاری دارم. روابط ما زیاد سالم است. حتی من هنگامی می‌خواهم به مرخصی بروم از همکارم که خانم است خواست می‌کنم جای من بماند اما زنم همیشه به من شک دارد.

*یعنی برای نوع رابطه با همکارانت به تو شک می‌کند؟

نه. همیشه به من شک دارد. حتی هنگامی مهمانی هم می‌رویم، به من می‌گوید چرا به فلان شخص نگاه کردی. چرا فلان زن با تو سلام و احوالپرسی کرد. این حالت من را خسته کرده است. او حتی به خانم‌هایی که از من ۲۰ سال بزرگ‌تر می باشند و با من احوالپرسی می‌کنند، حسادت می‌کند.

*این نوشته را با مشاور نقل کرده‌ای؟

ما از سال دوم زندگی‌مان به مشاوره می‌رویم ولی هیچ چیز عوض نشده است.

*بچه هم دارید؟

بله، یک پسر پنج ساله داریم.

*گفتی سه سال است جدا از همسرت زندگی می‌کنی. بچه چه شده است؟

بچه فعلاً پیش همسرم است. اول او گفت بچه را ببر. من هم قبول کردم. او گفت بچه را بعد بده. باز هم قبول کردم. در این زمان هم نفقه خودش و بچه را دادم. فقط نمی‌خواهم زندگی‌ام را نابود کند.

*چرا خواست طلاق نکردی؟

من تصمیم طلاق دادنش را نداشتم. مشکلم این می بود که هنگامی از سر کار می‌آیم به من گیر ندهد و اعصابم را خراب نکند. چندین دفعه گفتم دقت نکرد. من در خانه مادرم زندگی می‌کنم و حالم زیاد بهتر است. اکنون هم همسرم خواست طلاق کرده است.

*می‌توانی مهریه بدهی؟

قبول کردم اقساط بدهم ولی به این زندگی برنمی‌گردم.