به گزارش آفتاب شرق
«بعد از جنگ ۱۲روزه بیشتر از ۱۵ درصد تهرانیها به مهاجرت همیشگی از تهران فکر میکنند»؛ این نتیجه نظرسنجی است که مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) بعد از جنگ انجام داده است.
نتایج این پژوهش را ابراهیم شیرعلی، رئیس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران در نشست تخصصی شهر تهران و قضیه تابآوری، نگاهی به توانایی جنگ ۱۲روزه خبرداد و او گفت: این جنگ مختصر اما شدید، تهران را بهگفتن مرکز سیاسی و پایتخت سرزمین مقصد حملات هوایی، موشکی و پهپادی قرار داد و خسارات گستردهای به زیرساختهای شهری، واحدهای مسکونی و جانباختگان بر جای گذاشت.
او با گفتن این که جنگ ۱۲روزه، خانوادهها، شهروندان و زیرساختهای شهری را به خط مقدم جنگ تبدیل کرد، افزود: این توانایی نشان داد که جنگ داخل زندگی روزمره، حیات اجتماعی و اقتصادی مردم شده و دقت به ابعاد اجتماعی در کنار ابعاد نظامی و سیاسی را بیشتر از پیش الزامی میکند.
باید پذیرفت که سالها است تهران و مجموعه شهری آن در شرایط اضطراری و ریسکهای بسیاری به سر میبرد؛ ازجمله اقتصاد ناپایدار شهری، مشکلات زیستمحیطی و آلودگی هوا، افزایش تراکم جمعیت، فقر و نابرابری، بحران مسکن و اجارهبها، ناترازی انرژی و آب، مشکلات حملونقل، و این چنین مدیریت شهری غیردموکراتیک با تسلط منافع سوداگری بر منافع عمومی.
شیرعلی به نتایج نظرسنجی ایسپا اشاره کرد و او گفت: بر پایه این نظرسنجی که در تاریخ ۹ تا ۱۱ تیرماه و بعد از آتشبس با جامعه آماری افراد بالای ۱۸ سال در تهران انجام شد، ۷۳.۶ درصد مردم بهشدت دلواپس تورم و افزایش قیمتها بودند و ۵۵ درصد از وقوع مجدد جنگ بیم داشتند. مردم این چنین قطعی اینترنت و تعطیلی کسبوکار را از مشکلات مهم خود در دوران جنگ گفتن کردند. تقریبا نیمی از شهروندان انها گفتند در صورت تکرار جنگ، تحمل شرایط جنگی را ندارند و ۵۲.۸ درصد نیز از حالت روحی نامطلوب و استرس شدید خبر دادند. این چنین ۱۵.۳ درصد به مهاجرت دائم از تهران فکر میکنند.
هشدار درمورد ازدسترفتن تابآوری تهران به علت تراکمفروشی
کمال اطهاری، پژوهشگر اقتصاد و گسترش، در این نشست با اشاره به توانایی تدوین «سند ملی توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی» او گفت این سند که از با اهمیت ترین اسناد اجتماعی و اقتصادی سرزمین می بود، داخل برنامه گسترش نشد و وزارت راه و شهرسازی نیز توجهی به آن نکرد.
اطهاری معتقد است یکی از دلایلی که شهر تهران تابآوری خود را از دست داده، این است که فردی از اسناد بالادستی دفاع نمیکند. اطهاری با اشاره به تصویب مطرح جامع تهران او گفت: حاکمیت که تحت تأثیر تراکمفروشی قرار داشت، عملا آن را از بین برد. مقابله با تراکمفروشی از اهداف مهم سند می بود. در این سند، برای اولین بار مفهوم مجموعه شهری نقل شد، اما با تمسخر مواجه شد.
به حرف های او، «آمارها مشخص می کند مناطق خاصی پنج برابر رشد کردهاند، آنهم به اسم عدل، اما درواقع در دفاع از یک سیستم ضدعدالت. در این نگاه، برنامهریزی فضایی برای اندیشه عدل دیده نشد؛ چراکه همه چیز به پول نقد، تقسیمات کشوری و روابط نامشخص اجتماعی بین شهرداریها و دولت مرکزی وابسته می بود».
اطهاری یکی از خطاهای بزرگ در این روال را به برنامه سوم گسترش نسبت داد و او گفت: از همان زمان، نهادسازی برای مدیریت یکپارچه شهری که نیازمند پیوند بین دستگاههای عمومی و خصوصی است، جدی گرفته نشد. هیچ دستگاهی حاضر نشد در رابطه تمرکززدایی و اجرای آن ماموریتمند عمل کند. تعداد بسیاری از نهادها نمیدانند چه باید بکنند و در نتیجه در انحصارطلبی، تمامیتخواهی و پوپولیسم دچار خواهد شد. به صراحت میگویم که این چرخه هم چنان ادامه دارد.
تابآوری تهران چطور نابود شد؟
این پژوهشگر اقتصاد و گسترش با انتقاد از ناکامی نهادسازی در مدیریت شهری و تسلط نگاههای مختصرزمان، او گفت: بیتوجهی به اقتصاد دانش، اتکای بیرویه به تراکمفروشی و سیاستهای غلط مسکن، علتازدسترفتن تابآوری تهران و قفلشدن کل اقتصاد سرزمین شده است.
اطهاری در ادامه گفت: با وجود سند جامع تهران، نه شهرداری و نه دولت از آن بهطور مستقیم دفاع نکردند. نتیجه این بیتوجهی، ازبینرفتن تابآوری کل اقتصاد است. امروز تعداد بسیاری از سکونتگاههای غیررسمی نه شغل پایدار دارند و نه بیمه. از زورآباد کرج تا نقاط شبیه در تهران، نیروی کار بدون حمایترها شدهاند.
به حرف های او، «این روال در سیاستگذاری شهری به معنی «تسخیر قانون شهر» است؛ مفهومی که سالها است آن را به کار میبرم. حتی هنگامی او گفت و گو مقاومسازی تهران برای زلزله روی عدد هفت میلیون نفر نقل می بود، تغییرات ناگهانی در دوره احمدینژاد علتشد ظرفیتهای برنامهریزی افت یابد و ساختوساز بیرویه به بهانه جلوگیری از رکود مسکن، برتری اشکار کند».
اطهاری با اشاره به تواناییهای جهانی افزود: «در مقطعی محاسبه کردم که تهران فقط یکونیم میلیارد دلار صادرات دارد، در حالی که وارداتش بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار است. برای قیاس، سئول ۳۰ میلیون دلار فقط صادرات الکترونیک دارد. شهرهای بزرگ همانند تهران بدون ورود به اقتصاد دانش نمی توانند صادرات پایدار داشته باشند. اما در ایران، صنایع پیشرفته جایی ندارند و سهم تشکیل صنعتی در حال افت است. کارخانههای کوچک در تهران یکییکی ورشکسته شدهاند و این حاصل بیتوجهی به اسناد و سیاستهای درست است».
او با انتقاد از حذف رویکردهای علمی در مدیریت شهری او گفت: اقتصاد دانش میتواند جانشین اندوخته باشد، اما نهادسازی ناقص، تصمیمات مختصرزمان و قفلشدگی نهادی، زمانهای سرزمین برای ورود به دوران نوین گسترش را از بین برده است. اطهاری با اشاره به «تله گسترش» او گفت: هنگامی داخل اقتصاد دانش نمیشوید، در تله گسترش دچار میشوید. اقتصاد دانش، جانشین اندوخته میشود و دانایی را به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل میکند. اگر به این قسمت دقت نشود، اسناد علمی و گسترشای بیتاثییر میهمانند و از بین میروال.
به حرف های او، «۱۵ سال پیش، بر پایه اقتصاد دانشبنیان، پروژههایی برای پیوند اقتصاد و شهرسازی اغاز شد، اما به جای گسترش پایدار، روال به سمت مالیگرایی و سود مختصرزمان رفت. این دیگر حتی نئولیبرالیسم هم نیست؛ چون در اندوختهداری مولد،
پول-کالا-پول گردش دارد، اما در اینجا پول به کالا و مجدد به پول بازنمیگردد. این همان چیزی است که علتمیشود دانش شهرسازی ناکافی باشد.
درسهایی که تهران از زلزله کوبه گرفت
درادامه این نشست، پیروز حناچی، شهردار قبل تهران، با اشاره به اهمیت تواناییهای بینالمللی در روبه رو با مشکلاتها، زلزله سال ۱۹۹۵ کوبه ژاپن را مثالای مورد قیمت از شکلگیری رویکرد نوین تابآوری شهری دانست. او او گفت: ۱۷ ژانویه ۱۹۹۵ زلزلهای به بزرگی ۷.۳ ریشتر دومین بندر بزرگ ژاپن را تخریب کرد. این حادثه بیشتر از ششهزارو ۴۰۰ کشته، ۴۳ هزار زخمی، ۳۰۰ هزار بیخانمان و نزدیک به صد میلیارد دلار خسارت بهجا گذاشت. حتی کشوری همانند ژاپن که آمادگی بالایی داشت، با این اتفاقات غافلگیر شد.
حناچی افزود: ژاپنیها این فاجعه را به یک آزمایشگاه بزرگ تبدیل کردند و از همه جزئیات آن درس گرفتند؛ از ترقی استانداردهای ایمنی ساختمانها حتی در مناطق کمریسک تا اصلاح بافتهای شهری با معابر باریک و مقابله با خطرات پسازلزله همانند آتشسوزیهای گسترده.
وی پافشاری کرد: توانایی کوبه نشان داد که صدمهپذیری شهرها تنها به شدت زمینلرزه وابسته نیست، بلکه کیفیت ساختوساز، برنامهریزی شهری و آمادگی شهروندان نقش تعیینکننده دارد. در ایران نیز حوادثی همانند زلزله بم ثابت کرده که پیشبینیهای آماری کافی نیست و باید با نگاه پیشگیرانه و طویل مدت عمل کرد.
حناچی، شهردار قبل تهران، در ادامه سخنان خود در نشست «تهران و تابآوری» به توانایی زلزله سال ۱۹۹۵ کوبه ژاپن و اثرات آن بر برنامهریزی شهری ایران پرداخت. وی او گفت: بعد از زلزله کوبه، مطالعات بسیاری درمورد بافتهای فرسوده و شبکههای حیاتی شهر، ازجمله خطوط ارتباطی، شبکههای برق، آب، گاز، راهآهن و مترو انجام شد. در لحظات اولیه زلزله که اصطلاحا زمان طلایی نامیده میشود، بستهشدن شریانهای مهم و تخریب شبکههای آب و گاز، امدادرسانی را با مشکلات جدی روبه رو کرد.
حناچی افزود: شکستن لولههای آب علاوه بر تشکیل کمبود، علتتخریب ساختمانهای سالم به علت نفوذ آب شد. این چنین نبوده است تجهیزات مناسب برای امدادرسانی به ساختمانهای بلندمرتبه یکی از صدمههای مهم می بود. تعداد بسیاری از نیروهای آتشنشانی و امداد در کوبه ابزار ملزوم برای عملیات در این چنین ساختمانهایی را نداشتند.
او با اشاره به تواناییهای روانی و اجتماعی بعد از زلزله کوبه او گفت: در روزهای نخست بعد از بحران، مردم حالت طبیعی ندارند و امکان پذیر به پشتیبانیهای اولیه هجوم ببرند. به همین علت، انضباط و کنترل نیروهای امدادی همانند یک دستگاه نظامی الزامی است. این توانایی در ایران هم قابل دقت است.
حناچی یادآور شد: یکی از معضلات زلزلهها، وجود گسترده داوطلبان آموزشندیده است که خود نیازمند حمایتخواهد شد و روال امدادرسانی را مختل میکنند. در روبه رو، تعداد بسیاری از کشورها از نیروهای شبهنظامی آموزشدیده منفعت گیری میکنند که در لحظات نخست به تجهیزات کامل تجهیزمی باشند.
او به خاطرهای از زلزله بم اشاره کرد: سفیر ما در فرانسه تعریف میکرد که چهار و نیم صبح، تیم امدادی فرانسه با دو هواپیمای آماده اعزام در منزل او را کوبیدند تا برای پشتیبانی به تهران همراه شوند، در حالی که برخی مسئولان تا این مدت از وقوع زلزله بیخبر بودند. این مشخص می کند که هوشمندی و آمادگی در برابر زلزله بهاختصاصی در مناطق پرخطر، باید جزء برتریهای مهم مدیریت شهری باشد.
حناچی به تبعات اجتماعی و روانی بعد از زمینلرزهها اشاره کرد و او گفت: دستگاههای امدادرسان علاوه بر اهداف انساندوستانه، این عملیاتها را به نوعی مانور میدانی نیز تبدیل میکنند که مقصد آن سنجش مقدار نجات افراد زنده و مجروح است.
او افزود: بعد از زمینلرزهها، تبعات اجتماعی قابل توجهی همانند افزایش بیکاری، اضطراب، خودکشی، گرایش به الکل و مواد مخدر و این چنین افزایش آمار طلاق بهطور طبیعی مشاهده میشود که بخشی از این اثرات با تبعات جنگ نیز همپوشانی دارد؛ به این علت آموزش امدادرسانی حرفهای و دقت به ابعاد روانی و اجتماعی مشکلاتها باید جزء برتریهای مدیریت شهری باشد تا بتوان آثار منفی طویل مدت این فجایع را افت داد. شهردار قبل تهران با اشاره به تواناییهای حاصل از زلزله کوبه ژاپن، پافشاری کرد حساسیت و اجرای دقیق دستورالعملها در آمادگی برای زلزله به شکل درخور توجهی افزایش یافته است.
حناچی افزود: یکی از درسهای مهم، منفعت گیری از مصالح سبک و مقاوم در ساختمانسازی و افزایش سطح دانش عمومی در این عرصه است. این چنین تحکیم ایمنی زیرساختها همانند پلها و شاهراهها و مراعات درز انقطاع بین ساختمانها از دیگر عمل های کلیدی می بود تا ضربه ساختمانهای بلند به یکدیگر در زمان زلزله افت یابد. او درمورد حالت تهران افزود: بافتهای فرسوده، بهاختصاصی مناطقی با ریزدانگی، نفوذناپذیری و ناپایداری ساختاری، صدمهپذیری شهر را افزایش دادهاند. بر پایه شناساییهای شورای عالی شهرسازی، نزدیک به سههزارو ۲۰۰ هکتار از مناطق مسکونی تهران دارای این مؤلفهها می باشند که نیازمند دقت و برنامهریزی اختصاصی است.
حناچی این چنین نسبت به سوءاستفادههایی که در برخی دورهها از مسائل مرتبط با بافت فرسوده شده، هشدار داد و او گفت: مقوله تابآوری و برنامهریزی شهری باید به دور از منفعتطلبیهای مختصرزمان و با نگاه طویل مدت به گسترش پایدار باشد.
حناچی در ادامه به جنگ ۱۲روزه هم اشاره کرد و او گفت: در دنیای امروز با دقت به تکنولوژیهای پیشرفته جنگی، همانند پهپادهای شناسایی و موشکهای هدایتشونده، اظهار هشدارهای سنتی همانند آژیر دعوا هوایی کارایی کمتری دارد، اما این به معنی بیتفاوتی در برابر تهدیدها نیست.
یکی از موضوعات کلیدی نقلشده در این نشست، اهمیت پدافند غیرعامل است؛ اقداماتی که بدون نیاز به تجهیزات نظامی میتوانند در افت صدمهها و افزایش تابآوری مؤثر باشند. برای مثال، سازمانهای وابسته باید مجتمعهای مسکونی را طوری طراحی کنند که در شرایط اضطراری، ساکنان بتوانند به نقاط ایمن دسترسی داشته باشند. این چنین زیرساختهایی همانند پلهای مهم باید بهطوری مقاومسازی شوند که در صورت مقصد قرارگرفتن، سقوط نکنند و قطع راهها به حداقل برسد. به حرف های حناچی، توانایی بمبارانهای تهران در جنگ تحمیلی و جنگ ۱۲روزه نشان داده است مدیریت دقیق اطلاعات درمورد تعداد و مشخصات ساکنان در مناطق صدمهدیده، پشتیبانی بزرگی به عملیات امداد و نجات میکند.
این چنین فقدان این اطلاعات مشکلات بسیاری در روزهای اولیه به وجود اورده است. در این نشست کارشناسان پافشاری کردند برای پیادهسازی موفق برنامههای تابآوری، باید باور و باور واقعی به برنامهریزی و اجرای آن وجود داشته باشد. مدیران و متولیان حوزههای گوناگون شهری باید نسبت به حساسیت نوشته آگاه باشند و برنامهها را با ضمانت کامل اجرا کنند. از نظر دیگر، مشکلاتهای آب و برق ناشی از مدیریت نامناسب میتواند تابآوری شهر را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد. این چنین ترک برنامههای گسترشای و بیاعتنایی به اسناد چشمانداز، روال مقابله با تهدیدها را مختل میکند.
کارشناسان معتقد بودند یکی از مهمترین مشکلات، شیوه سنتی و بی فایده اداره امور شهرهاست که جهت وابستگی زیاد شهرداریها به فروش تراکم و درآمدهای ناپایدار شده است.
بر پایه قانون برنامه چهارم گسترش، دولت تلاش کرد ماموریت های خود را از تصدیگری جدا کند و بخشی از خدمات دولتی را به نهادهای عمومی و شهرداریها واگذار کنند. با این حال، روال واگذاری ماموریت های با مانع ها جدی روبه رو شده و شرکتهای دولتی هم چنان نقش مهمی در امور تصدیگری دارند.
دراین نشست اظهار شد برای بهبود مدیریت شهری، باید نهادسازی قوی و ساختاریافته شکل گیرد که این نوشته تا بحال در سرزمین به طور پراکنده و ناقص پیگیری شده است. توانایی کشورهای دیگر مشخص می کند در کلانشهرها، مدیریت یکپارچه و انتخاب مستقیم شهردار علتافزایش اقتدار و کارایی مدیریتی میشود. مثالهایی همانند لندن و استانبول بهگفتن الگوهای موفق نقل شدند.
یکی از مانع ها مهم، نگاه وزارت سرزمین به تغییرات مکرر مدیریتی در شهرداریها است که علتبیثباتی وعدم توانایی مدیریت طویل مدت شده است. به همین علت کارشناسان نظر کردند که باید به سمت انتخاب مستقیم و قوی شهرداران حرکت کرد تا برنامهریزیهای طویل مدت بهدرستی اجرا شود. این چنین بر اهمیت تدوین مدلهای تازه مدیریتی و نهادسازی در حوزههایی همانند اقتصاد دانشبنیان و هوشمندسازی شهر پافشاری شد.
این مدلها باید بر پایه اصول دموکراتیک و شبکهسازی دیجیتال شکل گیرد تا تعامل بین دستگاههای دولتی و عمومی بهبود یابد و منفعتوری افزایش اشکار کند. یکی از نکات مهم نقلشده، عدم هماهنگی و تداخل ماموریت های بین وزارتخانهها و نهادهای گوناگون است. بهگفتن مثال، وزارت صنایع با اعمال محدودیتهایی، اجازه پیشرفت پروژههای شهری همانند تشکیل مراکز اقتصاد دانشبنیان در مناطق مشخصی همانند حکیمیه را نمیدهد. این حالت علتشده عمل های مدیریتی پراکنده و بدون نقشه راه منسجم پیش برود و چرخهای از ناکارآمدی در سرزمین ادامه داشته باشد.
دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی
