به گزارش آفتاب شرق
روز ۸ مهرماه مصادف با روز جهانی پادکست، جامعه پادکسترهای فارسی در رویدادی تخصصی گرد هم آمدند. این دورهمی که در ساختمان «ریبون» تهران برگزار شد، فرصتی برای شنیدن صدا، تبادل توانایی و او مباحثه بین فعالان این حوزه می بود.
به گزارش دیجیاتو، این اتفاقات به همکاری «پادکست کارت صدا»، خانه تشکیل محتوای «کجا» و استودیو «به نحوی دیگر» برگزار شد و شامل سه پنل تخصصی با وجود چهرههای شناختهشده پادکست فارسی می بود.
«پادکست هم روزی دارد»
روز جهانی پادکست اولین بار در سال ۲۰۱۴ برگزار شد. بنیانگذاران این روز، تاریخ ۳۰ سپتامبر را برای گرامیداشت سالگرد اظهار عمومی و رشد اتفاق پادکستینگ انتخاب کردند. این روز فرصتی برای تشکر از قوت این رسانه و سپاس از کوششهای پادکسترها و فعالان این حوزه در سراسر جهان است تا اهمیت به اشتراکگذاری داستانها و ایدهها از طریق صدا را جشن بگیرند.
در حاشیه این اتفاقات، فرصتی فراهم شد تا به مناسبت روز جهانی پادکست با دو نفر از چهرههای فعال این حوزه او مباحثه کنیم. در مصاحبه اول، با «سیاوش صفاریانپور»، برنامهساز شناختهشده، درمورد ماهیت پادکست و آینده آن سخن بگویید کردیم. در مصاحبه دوم نیز همراه با «مجتبی هاشمی»، روزنامهنگار و پادکستر ورزشی، چالشهای ساخت پادکست در حوزه ورزش ایران را مورد بازدید قرار دادیم.
سیاوش صفاریان پور: پادکست، یک فضای شخصی-جمعی است
در توانایی شما از دنیای پادکست، لذتقسمتترین قسمت آن چه بوده است؟
لذتقسمتترین قسمت آن است که شما شنونده حرفهای محتوایی میشوید که در آن بیشتر از نوشته، شخصیت آدمها برایتان اهمیت اشکار میکند. پادکست ردی از تواناییهای ما در شبکههای اجتماعی را به همراه دارد. به نظر من پادکست زیاد تر از آنکه یک رسانه کلاسیک باشد، یک شبکه اجتماعی و یک «فضای شخصی-جمعی» است. من زیاد تر از آنکه تشکیل کننده باشم، مصرفکننده پادکست هستم و از آن لذت میبرم. کشف یک پادکست تازه یا دریافت نوتیفیکیشن تکه تازه پادکست محبوبم، همیشه برایم شوقانگیز است. من ابتدا مخاطب بودم و سپس به علت وسوسه ورود به این دنیای تازه رسانهای، به تشکیل محتوا در آن نیز رو آوردم.

آیا در ابتدای کار فکر میکردید پادکست در ایران تا این حد محبوب شود، خصوصاً در دورهای که رادیو در حال افول و محتوای ویدیویی در اوج می بود؟
نه، نمیدانستم چه اتفاقی در راه است. من عاشق رادیو بودم و همیشه آن را به تلویزیون ترجیح میدادم. دنیای پادکست من را به همان عشق قدیمی یعنی رادیو، نزدیک کرد. من هم چنان معتقدم رادیو اثربخش است و پادکست نیز ردی از همان رادیو و قصهگویی را با خود به همراه دارد، هرچند همانند آن نیست.
فکر میکنید با وجود محبوبیت پادکست، رادیو تا این مدت زنده است؟
رادیو هم چنان یک رسانه گرم و خیالانگیز است، درست همانند پادکست. این که مخاطب رسانههای جریان مهم همانند رادیو و تلویزیون در ایران کم شده، نه به علت ظهور پادکست و یوتوب، بلکه به علت کم شدن کیفیت برنامهسازی و در نظر نگرفتن جامعه مخاطبان است. در دنیا این رسانهها هم چنان در سبد مصرفی مخاطب قرار دارند.

به نظر شما در پادکستها این شخصیتها می باشند که اهمیت اشکار میکنند یا محتواها؟
هر دو مهم می باشند، اما برخلاف ساختار تلویزیون و رادیو در ایران که بعضی اوقات از ستارهسازی پرهیز میشود، در پادکست شخصیت مهم همان میزبان است. تفاوت کلیدی پادکست با رادیو و تلویزیون این است که DNA خالق تاثییر را به همراه دارد، درحالیکه آن رسانهها، DNA سازمان خواستدهنده را منتقل میکنند.
برای مثال، ما پادکستهای تاریخی بسیاری داریم، اما چرا پادکست «رخ» تا این حد موفق است و بازار را در دست گرفته؟ برای نوع روایتگری متفاوت و نزدیک امیر سودبخش. این مشخص می کند که بلیت برنده در دست راوی و خالق تاثییر است. این که چه فردی دارد محتوا را روایت میکند، زیاد پراهمیت است.
ممیزی پادکست را چریکی میکند
یکی از دلایل پیروزی پادکستها، پرداختن به موضوعاتی است که در رسانههای رسمی ممکن نیست. این به علت نبوده است نظارت و ممیزی است. فکر میکنید امکان پذیر این فضا تحول کند؟
امیدوارم هیچزمان این اتفاق نیفتد. اگر ممیزی برای پادکست اعمال شود، آن را به یک «اتفاق چریکی» تبدیل میکند. ما با خالقان آثاری روبه رو خواهیم شد که زیاد شنیده خواهد شد، اما هویت مشخصی ندارند و سردبیری آنها روشن نیست. این کار همانند تشکیل اکانت فیک در توییتر است.
این که تا امروز با یک علتهوشمندانه از مداخله در ممیزی پادکست پرهیز شده، اتفاق مثبتی بوده، چون علتشده بدانیم چه فردی چه چیزی میسازد. پادکسترها برای جذب اسپانسر، خودشان قوانین رایج سرزمین را مراعات میکنند. اما اعمال ممیزی، علتایجاد حفرهها و راههای دررو میشود و ماهیت شفاف و شخصی پادکست را از بین میبرد و آن را به یک رسانه غیرشخصی و غیرشفاف تبدیل میکند.

با اهمیت ترین چالشهای یک پادکستر در ایران چیست؟
چالش مهم، ایرانی بودن ماست. با همه قواعد مبهمی که در تبادلات مالی وجود دارد. به علت تحریمها، شما نمیتوانید بهراحتی از پلتفرمهای بینالمللی درآمدزایی (مانیتایز) کنید. چندین دفعه برای پادکسترها رخ داده که به محض شناسایی موقعیت جغرافیاییشان، درآمدشان صفر شده است. این بزرگترین لطمه به گسترش پادکست فارسی است. چالش دیگر، افتساختارهای استودیویی حرفهای است. کار «دلی» جلوی گسترش را میگیرد. ما نیاز به اندوختهگذاری در نظام استودیویی داریم تا تشکیل منظم، مداوم و باکیفیت شکل بگیرد و از مخاطب محافظت شود.
هوش مصنوعی برای پادکسترها یک زمان است
ده سال آینده پادکست را چطور میبینید؟
پیشبینی آینده با وجود گسترش هوش مصنوعی دشوار است. هوش مصنوعی در حال تشکیل تحولی اساسی در تشکیل محتواست. اما میتوانم بگویم که ایران بیشتر از هر زمان فرد دیگر به محتوای سرگرمکننده نیاز دارد. پادکست یکی از ارزانترین سرگرمیها است و میتواند این حفره خالی در زندگی مردم را پر کند.
هوش مصنوعی برای جامعه پادکستر یک تهدید است یا زمان؟
این سوال همانند این است که بپرسیم آیا اختراع ماشین چاپ برای نویسندهها تهدید می بود یا زمان. ماشین چاپ با دسترسپذیر کردن اطلاعات، علتتمرکززدایی از آن شد. هوش مصنوعی نیز همین کار را با تشکیل محتوا میکند. این ابزار، شیوه تشکیل را خلاقانهتر، سریع تر و دقیقتر میکند. هوش مصنوعی برای افرادی تهدید است که در دوران آن متولد نشدهاند. برای نسل تازه، این ابزار بخشی از زندگی است، همان گونه که دنیای دیجیتال برای نسل ما می بود. من آن را ابداً یک تهدید نمیبینم.
مجتبی هاشمی: پادکست ورزشی در ایران با فقر سوژه دلنشین مواجه است

پادکستهای ورزشی بهگفتن یکی از پرمخاطبترین ژانرها در ایران، با چالشهای منحصربهفردی مواجه می باشند؛ موضوعی که در او گفتوگوی دوم دیجیاتو با «مجتبی هاشمی» به آن پرداختیم.
یکی از سختیهای تشکیل پادکست ورزشی این است که مخاطب، آن ورزش یا صحنه را نمیبیند. این چالش تصویرسازی چه تفاوتی در کار شما تشکیل میکند؟
این بزرگترین چالش ما در ابتدای کار می بود. در برنامههای ورزشی تلویزیونی، همیشه زمان سخن بگویید درمورد مسائل فنی، عکس یا نموداری برای نمایش وجود دارد. برای مثالً هنگامی میخواهیم درمورد سیستم ۴-۴-۲ یا ۳-۵-۲ سخن بگویید کنیم، باید حرکت مدافعان را روی یک عکس نشان دهیم. کارشناس فنی ما، «رضا عباسزاده»، قبلاً برای برنامه نود آیتم تصویری میساخت و اکنون باید همان تحلیلها را بدون عکس اراعه میکرد.
انگار دستان یک بوکسور را گرفته باشیم و از او بخواهیم مبارزه کند. قبل از ما پادکستهای فوتبالی فرد دیگر هم بودند که زیاد تر حالتی دورهمی و گپوگفت چند عشق فوتبال را داشتند و زیاد هم دلنشین بودند. اما ما میخواستیم او گفت و گوهای فنی را هم اضافه کنیم که این کار بدون عکس، چالش زیاد بزرگی می بود. مقصد مهم ما این می بود که پکیج رسانهای «۳۶۰» کامل باشد و پادکست را هم در خود جای دهد، حتی اگر فقط ۵ هزار نفر به آن گوش دهند. ما داخل یک آزمون و اشتباه شدیم تا ببینیم چه میتوان کرد.
یعنی مخاطب مقصد شما جدیتر از فردی است که فوتبال را بهشکل عامیانه جستوجو میکند؟
بله، زیاد جدیتر. مخاطب عام برنامهای تلویزیونی با حاشیههای دلنشین را ترجیح میدهد. تعداد بسیاری از آنها جستوجو کانالهای هواداری می باشند تا از زاویه نگاه خودشان به مسائل پرداخته شود. مخاطب ما یکدهم مخاطب یک کانال هواداری هم نیست. طرفدار استقلال دوست دارد رسانهای را جستوجو کند که از جایگاه استقلال سخن بگویید کند و پرسپولیسی هم همینطور.
اما ما روی یک اقلیت حساب کرده بودیم. آدمهایی خاص با سلیقهای خاص. فکر میکردیم تعدادشان کم است، اما بعداً ثابت شد که مقداری زیاد تر از کم می باشند. با محبوبتر شدن پادکست، بهخصوص سپس از کرونا، این جامعه بزرگتر هم شده است.
چه تفاوتی بین تشکیل پادکست ورزشی در ایران با رسانههایی همانند اسکای یا ESPN وجود دارد؟
تفاوتش همانند بازی «فوتبال فانتزی» در لیگ انگلیس و لیگ ایران است. در لیگ انگلیس، آنقدر بازیکن و ستاره خوب وجود دارد که برای انتخاب تیمت گزینههای بیشماری داری. اما در فوتبال ایران، گزینهها آنقدر کم و اوضاع خراب است که نمیدانی چه فردی را انتخاب کنی. مهاجمی که گل بزند بهسختی اشکار میشود و احتمالا گذاشتن یک دفاع کننده در ترکیب امتیاز بیشتری برایت بیاورد.
رسانه ورزشی هم دقیقاً همین است. یک رسانه همانند «اسکای» هزاران سوژه دلنشین، آدمهای حرفهای و دیدنیهای زیاد برای اراعه به مخاطب دارد. اما هنگامی به ایران میآییم، این مقیاس بهشکل عجیبی کوچک میشود. چالش مهم این است که چیزهای دلنشین بسیاری در فوتبال ایران برای نشان دادن وجود ندارد. ناچار میشویم چیزهای غیرجذاب را نقد کنیم و در نتیجه، تبدیل به آدمی میشویم که دائم در حال غر زدن است.
هر هفته سه نفر میآیند، غر میزنند و میروال و این چرخه تکراری میشود. در فوتبال ما خرابی، ویرانی، ورزشگاه نیمهکاره و بیاخلاقی زیاد است و هنگامی به اینها میپردازی، حس میکنی در حال سیاهنمایی هستی، درحالیکه اینها حقیقت است. تو در سبدت باید چند نوع میوه داشته باشی، اما اینجا فقط یکی دو نوع وجود دارد.

آینده پادکستهای ورزشی در ایران
فکر میکنید ورزشهای فرد دیگر غیر از فوتبال در ایران این قابلیت را دارند که پادکستهای حرفهای برایشان تشکیل شود؟
نگاه کردن به آینده در شرایط جاری زیاد سخت است. اما اگر فکر کنیم فضا به همین شکل ادامه اشکار کند، دور از انتظار میدانم پادکست بتواند در رشتههای دیگر نگاهی گزارشگرانه و تحلیلی داشته باشد. همین اکنون هم در رسانههای مکتوب و آنلاین، ورزشهایی همانند کشتی که از ورزشهای مهم ماست، پوشش خبری مقداری دارند.
به نظرم اگر فردی بخواهد در حوزههای غیر از فوتبال پادکست بسازد، باید به سراغ روایتهای شخصیتمحور و قهرمانها برود. در پادکست، قصه گفتن مهم است. حتی پادکستهایی که دادهمحور می باشند، آن دادهها را در قالب یک روایت دلنشین اراعه میکنند. در ورزش هم باید به سراغ یک چهره خاص رفت و یک تکنگاری برای او تشکیل کرد.
قصه، راوی، پادکست

چالشهایی که هاشمی به آنها اشاره کرد، بهخوبی اهمیت داستانپردازی را حتی در حوزههایی با سوژه محدود مشخص می کند. موضوعی که در یک پنل تخصصی این اتفاقات، با گفتن «داستانپردازی» به آن پرداخته شد.
در پنل «داستانپردازی» اتفاقات روز جهانی پادکست، به میزبانی «آرش برهمند» و با وجود «فائقه تبریزی» (پادکست هیرولیک)، «عباس سیدین» (پادکست پرسه) و «محمدامین چیتگران» (پادکست داستان شب و رادیو بندر تهران)، آینده قصهگویی در پادکست فارسی به او گفت و گو گذاشته شد. اعضای این پنل درمورد موضوعاتی همچون اهمیت صدای شخصی در برابر مدلهای اقتصادی برنامهمحور، تحول سبک روایت بر پایه بازخورد مخاطب و نقش هوش مصنوعی در آینده تشکیل محتوا سخن بگویید کردند.
صدای شخصی یا تشکیل برنامهمحور؟
یکی از او گفت و گوهای مهم این پنل، تقابل بین «صدای شخصی» و تشکیل محتوای «برنامهمحور» می بود. محمدامین چیتگران معتقد است که دوره شکوفایی پادکستها که در زمان کرونا رقم خورد، به آخر رسیده و اکنون فضا در حال تحول است. به حرف های او، در نهایت پادکستی ماندگار خواهد می بود که بتواند اقتصاد خود را مدیریت کند و این نوشته، حرکت به سمت مدلهای تجاریتر را اجتنابناپذیر میکند:
«چه دلم بخواهد چه نخواهد، پادکست محکوم به حذف است اگر نتواند اقتصاد خود را بگرداند. به نظر من در نهایت پادکستی میماند که اسپانسر داشته باشد و بتواند پول دربیاورد. این اصلاً قشنگ نیست، ولی داریم به این سمت میرویم.»

در روبه رو، عباس سیدین دیدگاه متغیری را نقل کرد. او باور دارد که برگه برنده پادکست، صدای شخصی و علاقه فردی تولیدکننده است و این ویژگی حذفشدنی نیست:
«فضای پادکست شخصی است. برگ برنده آن این است که هر فردی میتواند شانس خود را امتحان کند و چیزی را که دوست دارد بگوید. به نظر من هم چنان برگ برنده با صدایی است که شخصی باشد. درست است که تعداد پادکستهایی که بهصورت برنامهسازی تشکیل خواهد شد زیاد تر شده، اما موفقترینها هم چنان آنهایی می باشند که یک صدای شخصی در آنها وجود دارد.»
هوش مصنوعی، ابزاری در خدمت قصه
در قسمت پایانی و در جواب به سوال یکی از حاضران، اعضای پنل دیدگاه خود را درمورد نقش هوش مصنوعی در داستانپردازی گفتن کردند. فائقه تبریزی او گفت که تا این مدت نتوانسته از این ابزار برای نوشتن داستان منفعت گیری کند، اما برای تحقیقات از آن پشتیبانی میگیرد.
عباس سیدین نیز با این دیدگاه موافق می بود و هوش مصنوعی را ابزاری تازه در کنار دیگر ابزارها دانست:
«این ابزارها هیچ فرقی با کتابی که من میخوانم و از آن نوشته استخراج میکنم، ندارد. اینجا هم من از هوش یک آدم دیگر منفعت گیری میکنم. مهم این است که من بهگفتن کاربر، از این ابزار چه میخواهم و چه دستوری به آن میدهم.»
دورهمی روز جهانی پادکست نشان داد که این رسانه در ایران از مرحله آزمون و اشتباه عبور کرده و داخل دوران بلوغ شده است. ، آینده پادکست فارسی هم چنان در دستان تولیدکنندگانی است که بتوانند روایتی دلنشین و شنیدنی برای مخاطب خود خلق کنند. در نهایت، این خلاقیت و توانایی اجراست که مسیر پیش روی این رسانه را روشن میکند.
دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی
