ماشه روی روان | برگشت تحریم‌ها چه اثری روی روان مردم دارد؟_آفتاب شرق

مریم یزدانی
14 Min Read


به گزارش آفتاب شرق

به گزارش خبر سریع   اما آنچه پرواضح‌تر از آن است که نیاز به آمار داشته باشد حالت روانی جامعه ایرانی است. تاب‌آوری پایینی که تاثیراتش را می‌توان در  افزایش مصرف مواد مخدر و الکل و شتاب خشونت‌های خانگی و نزاع‌های خیابانی دید.

از حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاری و معاون سلامت بهزیستی، پرسیدیم که تاب‌آوری جامعه در چه وضعیتی بوده و مهم تر این که با دقت به اتفاقات این روزها چه انتظاری باید درمورد این شاخص مهم اجتماعی داشته باشیم؟

مشروح این گفتگو که در دفتر خبرفوری انجام شد را در ادامه بخوانید و ببینید و نظر بدهید:

 پیش از رسیدن به جنگ دوازده روزه و حتی اتفاقات سیاسی سپس از آن سوالم این است که اساسا تاب‌آوری جامعه ایرانی در چه وضعیتی می بود؟ چون به نظر می‌رسد که پیش از این اتفاقات هم شاخص‌ها نشان از این داشت که چندان حالت خوبی نداشتیم.

اگر روی آمار پرونده‌های قضایی یا جرایمی که اتفاق می‌افتد تامل کنیم  یا حتی آمار خشونت‌هایی که مراجع قضایی از جمله پزشکی قانونی (چه خشونت‌های اجتماعی، چه خشونت‌های خانگی و بین‌فردی) نگاهی بیندازیم فهمید می‌شویم که شاخص‌های سلامت روانی پیش از این هم در حالت خوبی نبوده است.

با دقت به این اتفاقات طبیعی است که انتظار خروجی‌های این رفتارها را هم داشته باشیم. رفتارهایی که نشان‌دهنده عدم تاب‌آوری اجتماعی است و از جمله مظاهر آن خشونتی است که ما به شکل آشکار و نهان می‌بینیم. احتمالا آشکارترین مصداق آن نزاع‌های رو به افزون خیابانی است.

رد این حرکت را می‌توان در صدمه‌های دیگر هم دید؟

طبق معمول سپس از هر بحران، بعضی اوقات حتی میانه بحران، افراد برای این که توانایی ملزوم برای مدیریت این شرایط رو ندارند و نمی توانند استرس خود را مدریت کنند به یک چیزهایی پناه می‌برند، اکنون این می‌تواند مواد مخدر یا مشروبات الکلی باشد. بعضی اوقات اوقات حتی آنقدر این سختی زیاد است که امکان پذیر حتی تبدیل عمل به خودکشی یا خودکشی یا حتی افکار خودکشی باشد. در طول جنگ دوازده روزه چون طول زمان جنگ مختصر می بود این حرکت مقداری متفاوت می بود. و یقیناً که این جنگ عموما در بدنه مردمی اتفاق نیفتاد.

سریعترین موتور جستجوگر خبر پارسی – اخبار لحظه به لحظه از معتبرترین خبرگزاری های پارسی زبان در آفتاب شرق

اگر عموم حملات به بدنه محیط‌های مسکونی یا زیرساخت‌های حساس همانند آب و انرژی و غیره  می بود طبیعتا اثرات روانی آن زیاد تر می بود.

در همین زمان شما راهکاری هم برای مدیریت این سختی اتخاذ کردید؟

همان شش روز ابتدایی جنگ خطوط تلفنی ما شبانه‌روزی شد. پیش از این هم یقیناً اورژانس اجتماعی (۱۲۳) شبانه روزی می بود که تلفن‌های مشاوره هم شبانه‌روزی شد. تقریبا در بازه شش روز اول ۱۵ تا ۲۰ درصد تماس‌های ما حول استرس و اضطراب ناشی از جنگ می بود. حتی سپس از آن هم باز مردم این هراس را داشتند. چون طول زمان جنگ مختصر می بود مقدار آسیبی که مردم دیدند کمتر می بود. اما عوارض روانی عموما دیرتر خودش را مشخص می کند.

سپس از آن دوازده روز آیا مقدار تماس‌ها افت اشکار کرد؟  چون سپس از آخر جنگ هم مدام سایه تهدید روی سر مردم می بود و حتی این نوشته در رابطه با برگشت تحریم‌ها و فعال شدن مکانیسم ماشه مدام تکرار می‌شد

ببینید ما وقتی می توانیم بگوییم تاب‌آوری اجتماعی افزایش اشکار بکند که یک سری تمهیداتی اتخاذ کنیم. تا وقتی که تمهیدات را اتخاذ نکنیم این تاب آوری افزایش اشکار نمی‌کند. به گفتن مثال حتی نگه داری اطلاعات محرمانه مردم در زیرساخت فن آوری می‌تواند تبدیل افزایش این تاب‌آوری شود.

هنگامی اطلاعات شخصی ما هک می‌شود (همانطور که دیدیم این مورد در رابطه با یکی از بانک‌ها افتاد) می‌تواند به لحاظ روانی به نوعی در چاله عدم امنیت بیفتیم. قسمت دیگرش در حوزه‌های اقتصادی است، قسمت دیگرش در حوزه‌های سیاسی است و یقیناً که قسمت مهمی از آن هم  در حوزه‌های اجتماعی دیده می‌شود. در همه این موارد مردم باید این مطمعن را داشته باشند که تمهیدات ملزوم اتخاذ شده است. به گفتن مثال در این بحران ما باید برای داروی بیماران خاص تمهیداتی داشته باشیم، هنگامی نداریم حتی هنگامی بحرانی نباشد این فکر می‌تواند به سلامت روانی این بیماران صدمه داخل کند.

مصاحبه ویدئویی حوالی این نوشته را از اینجا ببینید: 

این خلاها در این بازه دوازده روزه به چشم آمده اکنون برای آن تمهیداتی داریم؟

ما در دوران جنگ تدابیری اتخاذ کردیم و تجارب خوبی می بود که به دست آوردیم. تقریبا پانصد هزار نفر شبانه‌روز در مراکز ما می باشند. اگر نتوانیم آذوقه را تامین کنیم، اگر ژنراتور برق نباشد آنوقت بچه‌ای که در شیرخوارگاه به دستگاه وصل است دچار مشکل می‌شود. قسمت دیگر زیرساخت خدمات عمومی است.

ببینید ما یک مشکلی که در این جنگ داشتیم این می بود که اسرائیل نشان داد که پایبند به هیچ کدام از معاهدات نیست. در حالی که اماکنی همانند بهزیستی مطابق کنوانسیون ژنو اصلا نباید مورد دعوا قرار بگیرد ولی ما می‌بینیم که بیمارستان ما  مورد دعوا قرار می‌گیرد. برای همین این مراکز آن امنیت ملزوم رو نداشتند.

این همان پدافند غیرعامل مگر نیست؟ چرا نباید تمهیداتی برای آن می‌دیدیم؟

چندین دفعه این مسئله را گفتیم که ما با رویکرد پدافند عامل داریم پدافند غیرعامل را مدیریت می‌کنیم و این یکی از خطاهای استراتژیکی است که ما مرتکب شدیم.

همین تاب‌آوری اکنون با فعال شدن مکانیسم ماشه هم ادامه دارد. برای امنیت‌سازی روانی مردم در شرایط جاری چه باید کرد؟

خب یکی از کارها این است که ما بتوانیم در حوزه تاب‌آوری اقتصادی شرایطی را فراهم کنیم که مرم اگر قسطی دارند، اگر وامی ‌دارند، اگر دیرکردی دارند، تمهیداتی اتخاذ بشود که مشمول جرائم نشوند و زمان تنفسی برای آنها در نظر گرفته شود، یک امنیت اندوخته‌گذاری برای مردم پیش‌بینی شود. ببینید همه اینها پشتیبانی می‌کند که من به گفتن یک شهروند در شرایط بحران حس نکنم که پشتم خالی است.

این حس چه مقدار در شرایط جاری واقعی است؟ به این معنی که فکر می‌کنید چند درصد مردم فکر می‌کنند که پشتشان خالی نیست؟

من فکر می‌کنم آن عمل های اساسی‌ که می‌بایست یا می‌توانست این حس را افزایش بدهد انجام نگرفته است. با وجودی که عمل های نظامی با آتش‌بس متوقف شده اما می‌دانیم که این حالت پایدار نیست اما در همین بازه وقتی آب و برق و تلفن گران می‌شود! اینها دقیقا نتیجه معکوس دارد. فکر می‌کنم این گزاره که این حس به شکل حداکثری بین مردم وجود دارد نادرست است.

اکنون با این اوصاف چه اتفاقی در رابطه با تاب آوری می‌افتد؟ چشم به راه چه چیزی باید باشیم؟

ابهام همیشه اضطراب آور است. من نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیفتد. و از طرفی هم از تکرار جنگ و گستردگی حملات هراس دارم. از این هراس داریم که این بار حملات از اماکن خاص به اماکن عمومی کشیده شود. همین هراس و اضطراب می‌تواند اختلالات روانی را بین مردم افزایش بدهد.

همین حالت را به نوعی دیگر در کرونا هم داشتیم.

و من یادم است که همان زمان هم رییس زمان سازمان نظام روانشناسی می‌او گفت که ما باید چشم به راه سونامی اختلالات روانی باشیم. یک قسمت ذات مشکلاتها همین است. هنگامی طویل می‌شود این آثار روانی در مردم ابراز اشکار می‌کند. اینجا یک تفاوتی با جنگ هشت ساله‌مان داشت. جنگ هشت ساله عمدتا حول مرزها می بود به این معنی که یک مرزی می بود و جنگ تن به تنی شکل می‌گرفت. اما این جنگ کاملا متفاوت می بود. خب هنگامی ما می‌بینیم که ظرف چند دقیقه فرماندهان ارشد که قرار بوده حافظ امنیت ما باشند مورد دعوا قرار می‌گیرند، این اضطراب قطعا تشدید می‌شود.

ابراز این حالت در چه چیزی خواهد می بود؟

به گمان زیاد در مصرف مشربوات و مواد مخدر و افزایش خشونت تاثیراتش را خواهیم دید.

آماری نسبت به افزایش یا افت احتمالی این مصرف داریم؟

باید صبر کنیم. ببینید طبق معمول مکانیسم‌های دفاعی که افراد در مشکلاتهای سخت نشان خواهند داد، به‌اختصاصی اگر محیط تاب‌آور نداشته باشند، پشتیبانی‌های اجتماعی نداشته باشند و غیره پناه بردن به چیزهایی است برای فرار از آن شرایط. یکی از آنها می‌تواند موادمخدر  یا الکل باشد. بعضی اوقات هم امکان پذیر آنها  به سمت رفتارهایی بروند که به خودشان صدمه بزنند. برای این که فقط از آن شرایط به کلمه خلاصی اشکار بکنند. این نوشته محدود به سرزمین ما نیست و به نوعی در همه‌جای دنیا دیده می‌شود.

گستردگی بحران و پیامدهایی که برای افراد یا گروه‌های خاص دارد، شدت اثری را که می‌پذیرند متفاوت می‌کند ولی قطعا بحران کم و مختصر هم آثار روانی به همراه دارد.

شبانه‌روزی کردن خطوط تلفن مشاوره حتما که راهکار مختصر‌زمان خوبی است اما این حالت به نظر نمی‌رسد که مختصر باشد. در این شرایط چه باید کرد که حالت تاب‌آوری بهبود یابد؟ 

نقش خانواده‌ها در این شرایط مهم می باشند. خود خانواده‌ها اگر پیش از بحران این آموزش‌ها را دیده باشند، در شرایط بحران بهتر می‌توانند مدیریت کنند. 

 اجازه بدهید یک مسئله به نقل از خود شما عرض کنم و آن هم این که نهاد خانواده در طی دو دهه قبل در ایران تغییرات تعداد بسیاری کرده و حتی در آمارها هم می‌بینیم نقش موثر خودش را از دست داده است.

طبق معمول نزدیک‌ترین افرادی که کنارشان هستیم اعضای خانواده می باشند. خود مشکلاتها این خلاهای خانواده را که شاهدش بودیم پر می‌کند. عرضم این است که نباید از آموزش خانواده در مشکلاتهای اینچنینی چشم بپوشیم. اتفاقا در شرایط بحران نزدیکترین کسان به افرادی که دچار بحران می باشند خود اعضای خانواده‌اند. سپس از آن نقش مردم در محلات اهمیت اشکار می‌کند، زیرساخت‌ها اهمیت اشکار می‌کند. در همین دوران جنگ یکی از مسائل مهم پناهگاه‌ها می بود. پناهگاهی که امن باشد. در مقطعی انها گفتند از مساجد و متروها منفعت گیری شود اما می‌دانیم که هیچکدام از این دو نقطه هم امن نبوده است. حقیقت این است که علیرغم این که چند دهه است چشم به راه جنگیم اما هیچ آمادگی برای عوارض روانی آن نداشتیم. 

خب با دقت به این مصداق‌ها این که امنیت سایبری نداریم، پناهگاه نداریم و زیاد هم حس نمی‌کنیم که پشتمان پر است و به این علت شاخص امنیت روانی جامعه به گمان زیاد رو به افول است. 

ببینید من فارغ از نگاه‌های سیاسی معمول عرض می‌کنم و می‌دانیم که که جنگ آثار و پیامدهای اقتصادی هم دارد. اما من فکر می‌کنم تاثیرات روانی آن بدتر از آثار اقتصادی است. همین اکنون با فعال شدن مکانیسم ماشه تبعات روانی آن را می‌شود در مردم دید. 

یقیناً که ترسیدن طبیعی است، یک عکس العمل طبیعی نسبت به هر بحرانی است. اما این حالت نگرانی‌ها را زیاد تر می‌کند. هنگامی من در حوزه‌های گوناگون نگرانم، دلواپس اطلاعات شخصی خودم هستم، دلواپس اندوخته‌ام هستم، دلواپس عزیزانم هستم، دلواپس شغلم هستم و با این اوصاف چندان نمی‌توان به تاب‌آوری باوری داشت. در این شرایط یقیناً که نیاز مردم به دسترسی حمایتروانی زیاد تر می‌شود. 

اما آیا این کافی است؟

خیر. چون اگر جنگ گسترش اشکار بکند، هم زیرساخت‌های ما نیاز به گسترش و تحکیم دارد هم نیروی انسانی بیشتری را باید به کار بگیریم تا بتوانیم پاسخگوی سوالات یا مشکلات مردم باشیم. در این بین نگرانی های فرد دیگر همانند دارو هم وجود دارد.

بیمار خاص باید به داروهای خاصی دسترسی داشته باشد. اکنون با فعال شدن مکانیزم ماشه گمان قطع شدن یا افتشدید دارو هم وجود دارد.

دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی

اخبار اجتماعی

اخبار ورزشی

فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

کسب وکار

Share This Article