ما فقط به مواد مخدر، خرید، ورزش یا اینترنت معتاد نمی‌شویم. پیوندها و روابط ما نیز مستعد اعتیاد می باشند و می‌توانند ما را در حالت وابستگی یا اعتیاد عاطفی و عدم کنترل قرار دهند. هنگامی به یک نفر معتاد می‌شویم، عزت نفس مان از کف می رود، حس صداقت خود را به خطر می‌اندازیم و رنج می‌بریم. اما،چرا این اتفاق می‌افتد و در رابطه آن چه می‌توانیم بکنیم؟

اعتیاد عاطفی

هنگامی به یک نفر معتاد می شویم

احتمالا باور نکنید اما اعتیاد عاطفی واقعیتی گسترده است. به گفتن مثال،بنا بر آمار در اسپانیا، نزدیک به نیمی از جمعیت سرزمین خود را از نظر عاطفی وابسته اظهار کرده‌اند و بیشتر از ۸٪ با شدیدترین درجه این پیوستار همذات‌پنداری می‌کنند.

هنگامی در رابطه اعتیاد عاطفی، اعتیاد به عشق سخن بگویید می‌کنیم، مساله زیاد در رابطه فرد روبه رو (فردی که در آن لحظه روبروی ماست) نیست، بلکه در رابطه یک روش بی فایده پیوند است که آموخته‌ایم.

این مشخص می کند که این الگوی وابستگی، روابط نامتعادل، تسلیم و ناامیدی می‌تواند در پیوندهای گوناگون و با شرکای گوناگون تکرار شود.

به این علت، بیشتر از ترک رابطه، مقصد همیشه این خواهد می بود که بفهمیم چرا اینگونه عمل می‌کنیم. و یقیناً، چطور می‌توانیم بهبود یابیم.

هنگامی به یک فرد معتاد می‌شویم، چطور حرکت می‌کنیم؟

یکی از بارزترین ویژگی‌های اعتیاد به کلی و نیز اعتیاد عاطفی، عدم آگاهی فرد از مشکل خود است. طبق معمولً آنها نمی توانند وابستگی خود را شناسایی کنند یا بپذیرند و آن را فهمیدن کنند یا مقدار تأثیر آن را بر زندگی خود برسی کنند.

به این علت، اولین قدم اساسی این است که بفهمیم و تشخیص دهیم به یک فرد معتاد شده‌ایم.

هنگامی این اتفاق می‌افتد، طبق معمولً ویژگی‌های زیر وجود دارد:

شخصی که به او اعتیاد عاطفی دارید، مرکز دقت و زندگی شما می‌شود. شما زمان بسیاری را صرف فکر کردن به او، مراقبت از او و بودن در کنارش می‌کنید. علاوه بر این، هنگامی از هم جدا هستید، امکان پذیر از اضطراب و نیاز به از سرگیری سریع ربط رنج ببرید.

شما یک رابطه نامتعادل برقرار می‌کنید که در آن موضعی مطیعانه اتخاذ می‌کنید. شما تمایل دارید در همه چیز فرد روبه رو را راضی کنید، شما خودتان را کنار می‌گذارید و موقعیت‌های غیرقابل قبولی را تحمل می‌کنید، از هراس این که او شما را ترک کند یا محبتش را از شما بگیرد.

به همین ترتیب، نظرات، سرگرمی‌ها و روابط اجتماعی خود را رها می‌کنید تا با آنچه فرد روبه رو از شما می‌خواهد مطابقت اشکار کنید.

شما دائماً خواستار دقت، محبت و امنیت هستید. باید مجدد قبول کنید که فرد روبه رو شما را دوست دارد و در کنار شما خواهد ماند. نه تنها این، بلکه باید بیشتر از حد به هم وابسته شوید و یک صمیمیت عاطفی زیاد نزدیک تشکیل کنید. شما می‌خواهید مرکز زندگی فرد روبه رو تان باشید.

شما فرد روبه رو را ایده‌آل‌سازی می‌کنید و در عین حال خود را بی‌قیمت می‌دانید و از تعداد بسیاری جهات خود را پایین‌تر می‌دانید.

اگرچه در این رابطه رنج می‌برید، اما یک آن فکر کردن به این که امکان پذیر آخر رابطه و جدایی از او برای شما فاجعه‌بار باشد، وامی داردتان که در رابطه بمانید.

این بزرگترین هراس شما است و شما خود را قادر به پیشرفت بعد از جدایی نمی‌دانید.

در اعتیاد به شخص دیگر، ما خودمان را کنار می‌گذاریم.

هنگامی به یک نفر معتاد می‌شویم چه کنیم؟

هنگامی به یک نفر معتاد می‌شویم، مکانیسم‌ها در سطوح مختلفی عمل می‌کنند. از یک طرف، در سطح بیولوژیکی، عاشق شدن مغز ما را سرشار از دوپامین می‌کند، احساسات زیاد لذت‌بخشی تشکیل می‌کند و ما را به تماس مداوم تشویق می‌کند. در غیاب آن، ما از هوس (نیاز سریع به جستجوی آن) رنج می‌بریم.

از طرف دیگر، در سطح روانی-اجتماعی، ما الگویی از نیازهای عاطفی ارضا نشده داریم که تلاش می‌کنیم با پیوند دادن به این روش، آنها را تسکین دهیم.

این امکان پذیر ریشه در سبک دلبستگی اضطرابی داشته باشد که در اولین روابط تشکیل می‌شود.

در هر صورت، اگر می‌خواهیم از این پویایی خارج شویم، باید به چندین قضیه بپردازیم.

مقداری کار درونی انجام دهید

اعتیاد شما به عشق واقعاً هیچ ارتباطی با آن شخص خاص که اکنون شریک زندگی شما است، ندارد. منشأ مشکل در خود شما است، و این چنین راه حل.

به این علت، روی کاستی‌های عاطفی خود کار کنید، تجزیه و تحلیل کنید که چه چیزی علتشده است که آنها را داشته باشید و چطور می‌توانید آنها را به طور مناسب درمان کنید.

با فهمیدن این نوشته که دلبستگی شما به آن شخص عشق بزرگی نیست، بلکه ترسی شدید است که از ناراحتی درونی شما ناشی می‌شود، می‌توانید حقیقت خود را با چشمانی متفاوت ببینید.

با این حال، امکان پذیر برای رسیدن به این فهمیدن به حمایتحرفه‌ای نیاز داشته باشید.

روش پیوند خود را اصلاح کنید.

اگر می‌خواهید استقلال عاطفی خود را بازیابی کنید، با اصلاح برخی از رفتارهای پیوند دهنده خود اغاز کنید.

به گفتن مثال، از جستجوی مداوم برای مطمعن خاطر و سوالات بی‌وقفه دست بردارید. تلاش کنید ادعا نکنید و تلاش در کنترل نداشته باشید.

یاد بگیرید که به روشی سالم ربط برقرار کنید و همه رفتارهایی را که از افتو نیاز انجام می‌دهید، شناسایی کنید.

زمان آن است که امنیت خود را بسازید و پایه‌های رفاه خود را بنا نکنید.

به گفتگوی درونی خود دقت کنید

اگر افکار خود را بازدید کنید، آگاه شدن از وابستگی‌تان زیاد آسان خواهد می بود، چون عبارات تکراری همانند موارد زیر را خواهید یافت:

“من نمی‌توانم بدون این شخص زندگی کنم.”

“من به او نیاز دارم.”

“او همه چیزی است که دارم.”

“نمی‌دانم اگر او مرا ترک کند چه کار خواهم کرد، نمی‌توانم دوری اش را تحمل کنم.”

این نوع باورها که با خود تکرار می‌کنید، فقط حالت بی فایده را تحکیم می‌کنند. به این علت، اغاز به جایگزینی آنها با افکار مناسب‌تری کنید که عزت نفس شما را تحکیم کرده و شما را توانمند می‌سازد.

یاد بگیرید که خودتان را در برتری قرار دهید و محدودیت‌هایی تعیین کنید.

هراس از رها شدن می‌تواند شما را به سمت نگرش‌های زیاد از خود راضی و مطیع سوق دهد، اما این سالم نیست.

یک فرد باید شما را برای آنچه هستید دوست داشته باشد، نه برای کاری که برای او انجام می‌دهید یا چه مقدار به او خدمت می‌کنید.

با نظرات، خواسته‌ها و نیازهای خود ربط برقرار کنید و آنها را ابراز کنید.تعیین مرزها بخشی از فرآیند تسلط بر وابستگی عاطفی است.

پیوندها و سرگرمی‌های خود را از سر بگیرید

زیاد رایج است که اعتیاد عاطفی علتمی‌شود افراد آنقدر روی شریک زندگی خود تمرکز کنند که در نهایت از همه جنبه‌های دیگر زندگی خود غافل شوند.

با این حال، نگه داری استقلال، داشتن علایق و دیگر دلبستگی‌های پرورش‌دهنده برای لذت بردن زیاد سالم است.

به این علت سرگرمی‌های خود را انجام دهید، از پیوندهای اجتماعی خود مراقبت کنید و فراتر از رابطه، رفاه خود را پرورش دهید.

هنگامی به شخصی معتاد می‌شویم، باید مطلوبیت این پیوند را تجزیه و تحلیل کنیم.

در نهایت، اعتیاد عاشقانه به فردی می‌تواند رنج بسیاری تشکیل کند و عزت نفس را ویران کند. به این علت، حتی اگر مربوط به شخص فرد دیگر نباشد، بلکه مربوط به خودتان باشد، زیاد تر ملزوم است که مناسب بودن پیوند را بازدید کنید.

احتمالا شما رابطه‌ای را پذیرفته‌اید و در حال نگه داری آن هستید که در آن مورد بی‌احترامی، بی‌توجهی یا پر از درد و درگیری قرار می‌گیرید.

در این صورت، بهترین کار این است که آنچه را که اتفاق می‌افتد تجزیه و تحلیل کنید و کاری انجام دهید.