به گزارش آفتاب شرق
در دوران جنگ، بهاختصاصی جنگ هایی به فاجعهباری جنگ جهانی دوم، به هر چیزی و هر فردی نیاز خواهید داشت. این شامل مهندسان و طراحان صنعتی نیز می شود. با این حال، این چنین نیازی می تواند تبدیل خلق یک سری ایده های دلنشین و خاص شود. در طول جنگی که در آن اقتصاد به سمت تشکیل جنگی کامل تحول مسیر می دهد، همه برای رسیدن به یک مقصد کار میکنند: تشکیل هر چیزی برای ارتش. این به معنی ادامه ساختن چیزهایی است که سربازان اکنون دارند و در ادامه به مقدار بیشتری از آن ها نیاز خواهند داشت، و این چنین گسترش سلاحها و ماشینهای تازه برای تشکیل برتری در جبهه خودی نسبت به دشمن. در دوران قبل از طراحی به پشتیبانی کامپیوتر، این چنین چیزی نیاز به آزمون و خطاهای بسیاری داشت که در طی آن ساختن نمونه های اولیه، تنها راه برای فهمیدن این نوشته می بود که آیا یک مطرح تازه به درد خواهد خورد یا خیر.
تعداد بسیاری از مثالهای اولیه این محصولات نظامی در نهایت به برخی از مفیدترین ابزارها برای سربازان تبدیل شدند، در حالی که برخی دیگر به کلی محو شدند. و بدون امتحان برخی ایدههای تازه، هیچ زمان نمیتوانستیم بفهمیم که کدام یک بهترین مطرح است. جنبه دیگر ماجرا این است که برای تشکیل یک محصول جنگی غیرمنتظره به روشی دیگر برای برتری بر دشمن تلاش کرد. این رویکرد بعضی اوقات اوقات تبدیل گسترش تسلیحات تازه یا وسایل نقلیه ای می شد که شگفت یا غیرعادی به نظر می رسیدند. حتی اولین تانک در جنگ جهانی اول نیز یک ماشین جنگی زیاد غیرمتعارف می بود، در شرایطی که به موفق ترین جنگ افزار آن جنگ تبدیل شد. علیرغم مطرح ها و نمونه های اولیه بسیاری که در طول جنگ های اول و دوم جهانی در عرصه جنگ افزار و سخت افزارهای مرتبط با جنگ تشکیل شد، در ادامه این نوشته تصمیم داریم شما را با ۱۰ مورد از شگفت ترین خودروهای جنگی که در طول جنگ جهانی دوم ساخته شد آشنا کنیم.

۱- Hafner Rotabuggy
بعضی اوقات اوقات بهترین راه برای گسترش یک ماشین تازه، تحول کاربری یک ماشین حاضر است. این کار برخی از گمان های مسیر گسترش را حذف می کند چون بخشی از آن از قبل آماده بوده و در قفسه های فروش و انبارها در دسترس است. اما باز هم، این چنین مسیری همیشه جواب نمی دهد. این چنین موردی در رابطه Hafner Rotabuggy صدق می کرد. ایده پرواز به پشت خطوط دشمن و تجهیزکردن سربازان خود به وسایل نقلیه کارآمد یک مفهوم کارآمد بوده است که امروزه هم چنان مورد مطالعه قرار می گیرد. چتربازان با دوچرخه از هواپیماها به بیرون پریده اند، اما داشتن وسیله نقلیه توانمندتر مزایای آشکاری را به همراه خواهد داشت. برای این منظور، برخی از افراد باهوش در بریتانیا راهی ابداع کردند تا یک بال چرخان را به جیپ ویلی که در آن زمان تا این مدت تازه می بود متصل کنند، تا سربازان بتوانند آن را در آسمان میدان نبرد به پرواز در بیاورند و بتوانند با منفعت گیری از قابلیتهای آفرودی اش، آن را در زمینهای ناهموار برانند.

تعبیه روتور بدون سیستم تامین نیرو می بود و آن را به اتوژیرو (autogyro یا هواچرخ) تبدیل می کرد. این مفهوم به این معنی می بود که Rotabuggy از طریق هواپیما روی مقصد پرتاب می شد و روتور به آن امکان سقوط آزاد آهسته و کنترلشده را می داد، دقیقاً همانند آنچه که زمان از دست دادن کنترل برای یک هلیکوپتر اتفاق میافتد. آزمایشهای فرد دیگر نیز انجام شد که شامل بکسل کردن Rotabuggy تا سرعتی می بود که آن را قادر به پرواز میکرد. این آزمایش ها پیروزی آمیز اما با نتایج کمتر از مطلوب می بود. گسترش گلایدرهای حامل جیپ و مطرح های دیگر مانع از داخل شدن این چنین خودرویی به مرحله تشکیل شد.

۲- Praying Mantis
امکان پذیر سوال کنید که یک وسیله نقلیه نظامی دوران جنگ جهانی دوم با یکی از دلنشین ترین نمونه های جهان حشرات، یعنی آخوندک دعاگو، چه ارتباطی دارد. اما با یک نگاه به این ماشین، علت نام گذاری آن کاملاً اشکار خواهد شد. این ماشین بر روی شاسی British Universal Carrier ساخته شد که یک نفربر کوچک و زرهی سبک می بود که از یک موتور V8 Flathead ساخت فورد نیرو می گرفت. راننده در تکه جلو می نشست و توپچی به طور دراز کشیده در جعبه کنترل قرار می گرفت در حالی که کاملاً در معرض خطر می بود و با کنترلگرهایی که با پا کنترل می شدند بوم تانک را مدیریت می کرد. توپ آن روی برجکی قرار داده شده می بود که میتوانست آن را تقریباً ۴ متر در هوا بالا ببرد، و بدین ترتیب راهی برای شلیک زیاد بالاتر از سربازان داخل ماشین فراهم می کرد و در عین حال مانع از صدمه به خود تانک می شد.
این ایده بدیع نکات خوبی در عرصه طراحی و مزایای بالقوه آن در میدان نبرد داشت. با این حال، در آزمایش ها، از تعداد بسیاری جهات دارای نقص و افتمی بود. کاربران کار کردن با کنترلگرها را دشوار یافتند که منفعت گیری از این سلاح را خسته کننده و ناخوشایند می ساخت. علاوه بر این، با گسترده شدن برجک، لگد توپ علتتکانها و تاب خوردنهای بسیاری میشد که علتمی گردید اپراتورهای برای آن حس دریازدگی کنند. آخوندک از مرحله آزمایش جلوتر نرفت، اگرچه برخی از ایده های این مفهوم برای مطرح های موفق بعدی به کار گرفته شد.

۳- ماشین زرهی Fordson
هنری فورد در یک مزرعه بزرگ شد، و در نتیجه، مشتاق ساخت تجهیزاتی می بود که بتواند باری از روی دوش کشاورزان آمریکایی بردارد. قسمت تراکتورسازی او ابتدا Ford and Son نام داشت که در نهایت مختصر شده و به Fordson تحول کرد. این نام این چنین به خط تولیدی مختصر عمر از کامیون ها تعلق یافت که برای انجام کارهای مزرعه طراحی شده می بود. در حالی که این شرکت کامیونهای بسیاری را در خط مونتاژ مدل T میساخت، فوردسان یک کامیون زیاد سنگینتر با ظرفیت حمل بار دو تن می بود.
برخی از اولین خودروهای زرهی که در جنگ جهانی اول پدیدار شدند، خودروهای رولزرویس بودند که روکش فولادی ضخیمی داشتند. به شدت ثابت شد که این ماشین ها برای مهمات های قوی و مخربی که در طی نبردهای مکانیزه منفعت گیری می شد، نامناسب و صدمه پذیر می باشند که خود علتشد بریتانیایی ها مطرح اولیه را تحول دهند تا چیزی را که تبدیل به تانک می شد، بسازند. با این حال، این ماشینهای زرهی تا این مدت وجود داشتند و تا وقتی که تا این مدت کار میکردند، در صورت امکان مورد منفعت گیری قرار میگرفتند.

در یکی از ترکیبهای شگفت سختافزار نظامی، نیروی هوایی سلطنتی این دو ماشین را در نزدیک به سال ۱۹۴۰ در مصر با هم ترکیب کرد. بدنه زرهی که از شاسی رولزرویس اورجینال گرفته شده می بود روی شاسی فوردسان نصب شد تا یک کامیون زرهی با یک کامیون سنگین با شاسی زیاد مستحکم و سیستم تعلیق قوی ساخته شود. این ماشینها تا آن زمان دیگر فرسوده شده بودند، اما هم چنان دارای روکش زرهی مناسبی بودند. برای جا دادن بدنه باید تغییراتی در ساختار بدنه فوردسان انجام می شد، اما زیاد تر آن دست نخورده باقی ماند. نتیجه نهایی این ترکیب یک وسیله نقلیه شگفت و غریب می بود که مثالای از ماشینهای جنگ جهانی اول به نظر میرسید اما در تعداد بسیاری از مناطق اطراف خلیج عدن مورد منفعت گیری قرار میگرفت و سرانجام در سال ۱۹۴۳ با ورود ۴WD GMC Otter بازنشسته شد.

۴- Beaverette
هنگامی که انگلیسی ها در سال ۱۹۴۰ تصمیم گرفتند نیروهای اعزامی را از دانکرک تخلیه کنند، در شرایطی که آلمان ها در حال پیشروی در فرانسه بودند، زمان مقداری برای اجرای عملیات داشتند. این بدان معنی می بود که آنها ناچار بودند مقدار قابل توجهی ماشین آلات و تسلیحات از جمله وسایل نقلیه را رها کنند. بریتانیایی ها با از دست دادن چیزهای زیاد و نیاز به سازماندهی مجدد برای رویارویی تهاجم مورد انتظار آلمان، به جستوجو ساخت وسایل نقلیه نظامی برای محافظت سریع از سواحل خود بودند. یکی از این خودروها توسط لرد بیوربروک، از اعضای مهم دولت وینستون چرچیل در زمان جنگ ساخته شده و بلافاصله به مرحله تشکیل رسید.
این ماشین از یک شاسی حاضر از شرکت استاندارد موتور با مقدار متنابهی از پوشش زرهی متصل شده به بدنه منفعت گیری می کرد. این وسیله نقلیه به Beaverette معروف گردیده و نزدیک به ۳,۰۰۰ دستگاه از آن ساخته شد. وسیله نقلیه با توانایی بالایی نبوده است و موتور ۱.۸ لیتری ۱۴ اسب بخاری آن علتشده می بود به شدت کند باشد. مدلهای اولیه فقط در کنارهها زره دریافت میکردند، و جلوی آن ها همانند اکثر خودروهای اواخر دهه ۳۰ می بود، با کاپوت باریک و گلگیرهای خمیده. این چنین وزن زره علتمی شد که رانندگی با آن دشوار باشد، به خصوص در شرایطی که نیاز به عقب نشینی سریع می بود. این چنین به علت تنها نقطه دید اراعه شده توسط شکاف های جلو و جانبی، دید زیاد بدی داشت.

نسخه های بعدی پوشش زرهی کاملی دریافت کردند که محفظه موتور را کاملاً محصور می کرد و سقفی را نیز برای ماشین تشکیل می نود. اگرچه تعداد بسیاری از نسخه های گوناگون ساخته شد، اما همه آن ها تقریباً به طور انحصاری برای گشت مرزی در بریتانیا و ایرلند شمالی مورد منفعت گیری قرار گرفتند. اسناد مشخص می کند که این ماشین هیچ زمان از کانال انگلیس عبور نکرده تا بجنگد، و این به گمان زیادً بهترین تصمیم می بود.

۵- تانک Schofield
در حالی که موقعیت نیوزیلند به گفتن یک جزیره نسبتاً کوچک در جنوب اقیانوس آرام، موقعیتهای دفاعی طبیعی بسیاری را برای آن به ارمغان میآورد، شدت و خشونتی که امپراتوری ژاپن با آن به جستوجو فتح کشورهای اقیانوس آرام می بود به این معنی می بود که نیوزیلندی ها باید برای بدترین سناریوها آماده میشدند. علیرغم روابط قوی با بریتانیا، دور از انتظار می بود که آنها بتوانند برای هرگونه سخت افزار نظامی به بریتانیایی ها تکیه کنند، چون این سرزمین جزیره ای نه تنها از آن ها فاصله بسیاری داشت، بلکه مشغول محافظت از خود در برابر یک تهدید قاره ای بزرگ دیگر از جانب آلمان می بود. به این علت، نیوزیلندی ها دست به کار شدند تا یک سری ماشین های دفاعی بومی را برای نگه داری امنیت مرزهای خود گسترش دهند.

ای جی اسکافیلد از جنرال موتورز ولینگتون با منفعت گیری از قطعات و موواد در دسترس جزیره نشینان نیوزیلند، تانکی را گسترش داد که از شاسی یک کامیون جنرال موتورز به گفتن پایه منفعت گیری می کرد. با این حال، نتیجه ثابت کرد که یک طراحی شگفت و غریب است. به شاسی این کامیون غول پیکر المانهایی از یک وسیله نقلیه با شنی سبک اضافه شد که علاوه بر چرخهای استاندارد کامیونی به آن اضافه شده بودند. با این طراحی، این تانک می توانست با منفعت گیری از شنی بر روی زمین های ناهموار یا با لاستیک هایش روی جاده ها حرکت کند. قوت مورد نیاز تانک از یک موتور ۶ سیلندر ۳۰ اسب بخاری تامین می شد که فقط شدت تا نزدیک به ۴۲ کیلومتر در ساعت را ممکن می ساخت. تانک Schofield تنها در نسخه اولیه ساخته شد. وسایل نقلیه و تجهیزات نظامی بیشتری از جانب متفقین، عمدتاً نیروهای ایالات متحده، در سال ۱۹۴۳ داخل نیوزیلند شد که نیاز به این ماشین شگفت و غریب را از بین برد. این تانک مدتی بعد از آخر جنگ اسقاط شد.

۶- تانک Bob Semple
پیش درآمد جنگ جهانی دوم در نیوزیلند علتتوسعه تانک توسط مهندسان این سرزمین شد. پروژه فرد دیگر برای تسلیح و تجهیز ارتش نیوزلند توسط باب سمپل، وزیر امور عامه در آن زمان، رهبری شد. با تهاجم قریب الوقوع ژاپن در افق و عدم وجود نیروی زرهی مؤثر در جزیره، سمپل به جستوجو تحول کاربری دادن برخی از وسایل نقلیه حاضر با اضافه کردن زره و توپ برای تشکیل یک سلاح زرهی مؤثر می بود. سمپل از قبل با دیدن تراکتوری که به تانک تبدیل شده می بود – به گمان زیادً تانک آمریکایی Disston می بود – دست به کار شد تا ایده شبیهی را با تراکتور شنی دار D8 کاترپیلار بسازد و با پشتیبانی مهندسان و مکانیک ها نمونه اولیه آن را در کارگاه دفتر امور عامه ساخت. تغییرات نسبتا مقداری در خود تراکتور ایجادشد، غیر از جابجایی کنترلگرها، مقداری طویلتر کردن شنی و اصلاح سیستم تعلیق. بدنه ای از فولاد زرهی برای پیچ کردن روی شاسی تراکتور ساخته شد، با یک ماکت تخته ای که برای تست اولیه همه چیز طراحی شد.

قرار می بود یک توپ ۳۷ میلی متری در داخل برجک وجود داشته باشد، اما مشکلات مربوط به تامین به این معنی می بود که آنها نمی توانستند این توپ را تهیه کنند. در عوض، این وسیله نقلیه به دو مسلسل تجهیزشد و چهار مسلسل اضافی که در هر طرف نصب شده می بود. علاوه بر زره بدنه تانک، فولاد موجدار برای منحرف کردن آتش مسلسل به بیرون بدنه اضافه شد، با سیستم زرهی که به شدت مورد آزمایش قرار گرفت. در برخی رویدادهای تبلیغاتی، سمپل این تانک را در تلاش برای بالا بردن روحیه و تحکیم روحیه شهروندان به نمایش گذاشت. او در عوض برای تانک عجیبش مورد تمسخر قرار گرفت. این تانک برای تشکیل زیاد مورد تایید قرار نگرفت و بعداً به گفتن یک ابزار سیاسی برای مخالفان سمپل برای بیرون کردن او از دولت منفعت گیری شد.

۷- NSU Sd. Kfz. 2 Kettenkrad
وسایل نقلیه متحرک سبک در طول جنگ جهانی زیاد کم بودند. با این حال، داشتن توانایی رساندن سریع تعداد مقداری از نیروها یا تدارکات سبک به میدان نبرد و تحرک بالایشان، می توانست برای پیروزی در عملیات زیاد مهم باشد. جیپ تا حدی برای انجام این کار برای متفقین شناخته می شود، اما آلمانیها چیزی داشتند که در مقیاس کوچکتر نیز همان کار را میکرد. کمپانی NSU در سال ۱۹۰۱ اغاز به ساخت موتورسیکلت در آلمان کرد و به یکی از بزرگترین تشکیل کنندگان در جهان تبدیل شد. این چنین این کمپانی به شدت در تشکیل تجهیزات جنگی شرکت داشت و از تخصص خود در ساخت خودروهای کوچک خود نهایت منفعت گیری را برد.
Sd. Kfz. 2 Kettenkrad چابکی یک موتور سیکلت را با استحکام یک تانک ترکیب می کرد. در تکه جلو همانند یک موتور سیکلت با یک چرخ واحد و دستگیره ها به نظر می رسید اما دارای شنی های کوچکی می بود که جای چرخ عقب را گرفته می بود. این ماشین می توانست یک راننده و دو مسافر را حمل کند و این چنین می توانست وسایل و آذوقه حمل کرده یا یک تریلر کوچک را بکسل کند. با شنی هایی که آن را به حرکت در میآورد، میتوانست تقریباً در هر زمینی حرکت کند، بدون گیر کردن. موتور آن از نوع ۴ سیلندر ۱.۴ لیتری Opel می بود که می توانست قوت کافی برای رسیدن به حداکثر شدت قابل دقت ۸۰ کیلومتر در ساعت را فراهم آورد.

در شدتهای پایین در زمینهای ناهموار، چرخ جلو به هدایت فرمان پشتیبانی میکرد، اما در موقعیتهای دیگر، همانند هر تانک فرد دیگر، شنی ها حرکت جهتی را با ترمز دیفرانسیل انجام میدادند. Kettenkrad یکی از شگفتترین خودروهای جنگ جهانی دوم است، اما برخلاف تعداد بسیاری دیگر، طراحی موفقی داشت و هزاران دستگاه از آن تشکیل شد. این ماشین به طور اختصاصی در عملیات های شمال آفریقا که در آن شنی ها کشش عالی را روی شن و ماسه تشکیل می کردند، زیاد محبوب می بود. علاوه بر این تعداد بسیاری از این خودروها نگه داری شده و امروزه می توان آنها را برای منفعت گیری در زمین های شخصی خریداری کرد.

۸- Welbike
چتربازان نقشی کلیدی برای متفقین زمان ورود به فرانسه برای آزادسازی این سرزمین از اشغال آلمان نازی داشتند. بدون وجود هزاران سرباز در پشت خطوط دشمن برای مختل کردن ارتباطات، تدارکات و به طور کلی منحرف کردن دقت از سواحل نرماندی، عملیات Overlord می توانست موفق نباشد. همراه با چتربازان، تدارکات و آذوقه نیز رها شد. این تدارکات در شکل اسلحه، مهمات، تجهیزات پزشکی، غذا و وسایل ارتباطی می بود. در بین تجهیزات حمل و نقلی که از آسمان پایین انداخته شد، موتورسیکلت های جمع و جور و تاشویی به نام Welbike بودند.
وقتی که جنگ به بریتانیا رسید، هیچ وسیله حمل و نقلی که بتوان آن را از هواپیما به پایین انداخت، وجود نداشت. اما با دعوا به نرماندی در سال ۱۹۴۳، هزاران Welbike ساخته شده می بود. Welbike یک موتورسیکلت زیاد جمع و جور می بود که می شد آن را در یک محفظه لوله ای قرار داد، در حالی که دستههایش تا شده می بود. یک سرباز میتوانست در کمتر از ۱۱ ثانیه بستهبندی دوچرمه را باز کرده و Welbike را به حرکت درآورد، چیزی که به او قوت تحرک سریع می داد تا بتواند به شدت خود را در موقعیت قرار دهد یا آماده ارسال مطلبها شود.

این موتور یک موتور دو زمانه شش اینچ مکعبی می بود که میتوانست با یک مخزن تا ۴۸ کیلومتر در ساعت و مسافت ۱۲۶ کیلومتر را بپیماید. برای جمع و جو نگه داشتن آن، مخزن سوخت در یک قاب زیاد کم ارتفاع ساخته شده، و قرار می بود فشرده سازی شود تا نیازی به پمپ سوخت نداشته باشد. یک بادامک پمپ دستی کوچک به این قاب وصل شده است. این دوچرخه هوشمندانه کوچک نقش مهمی در رهایی اروپا از استبداد نازی ها داشت. بعد از جنگ نیز Welbike یک حیات غیرنظامی داشت. شرکت آمریکایی تشکیل موتورسیکلت ایندین با کم شدن تولیدات خود اغاز به واردات آنها کرد و نسخهای از آنها را برای سالها به نام Papoose فروخت.

۹- TOG1
اگرچه تانک ها و دیگر تجهیزات سنگین جنگ جهانی اول در زمان دعوا آلمان به لهستان زمان ها می بود که منسوخ شده بودند، برخی طراحان در انگلستان به سراغ احیای برخی از مطرح های قدیمی رفتند. طراحان تانک مهم Mk I در جنگ جهانی اول که در قالب گروه به نام The Old Gang شناخته می شدند در دوران خود زیاد موثر و مشهور بودند. خودروی جدیدی که در اینجا می خواهیم در رابطه آن بگویم برای ادای احترام به این گروه با نام TOG1 نمگذاری شد. طراحی منحصر به فرد و سنی های آن پیوند مستقیمی به این مطرح مهم است.
TOG1 دارای شنی های بزرگی می بود که همانند نمونه مهم بدون سیستم تعلیق بوده و کل بدنه را دور می زد، اما یک نقص بزرگ در طراحی آن نیز به شمار می رفت. اما همانند نسخه مهم، TOG1 به طور خاص برای تسلط بر سنگرها در میدان نبرد ساخته شد، در حالی که مرحله طراحی تنها وقتی اغاز شد که مقامات بریتانیایی، جنگ را در افق می دیدند اما تا این مدت اغاز نشده می بود. نیروی محرکه از یک سیستم الکترومکانیکی با یک موتور دیزلی ۶۰۰ اسب بخاری می آمد که ژنراتوری متصل به موتورهای الکتریکی به پشتیبانی سیم را می چرخاند. این سیستم کارآمد نبوده است و با یک سیستم راننندگی هیدرولیک جانشین شد.
دو نمونه از ماشین TOG1 ساخته شد و بعد از آن ها نیز یک TOG2 از راه رسید، در حالی که برنامهها برای ساخت یک نمونه زیاد بزرگ به نام TOG Citadel هیچ زمان داخل فاز اجرایی نشد. گسترش این ماشین تا سال ۱۹۴۳ ادامه یافت، و تا آن زمان، کاملاً اشکار شده می بود که مواضع مستحکم با تحرک اندک، همانند قبل ویژگی تعیین کننده ای برای این جنگ نخواهد می بود. به این علت برنامه آخر یافته و به کلی محو شد.

۱۰- Alkett VsKfz 617 / NK-101 Minenräumer
مین ها در طول جنگ جهانی دوم یک مشکل بزرگ بودند و تلاش هایی از سوی هر دو طرف برای مقابله و اصلاح این مشکل انجام شد. از جمله راه حل های پاکسازی میدان های مین می توان به Alkett VsKfz 617 / NK-101 Minenräumer اشاره کرد که توسط آلمان در سال ۱۹۴۲ ساخته شد. این ماشین غولپیکر بیشتر از هر چیز همانند یک تراکتور زرهی به نظر میرسید، هرچند که در عمل نیز همین می بود. این ماشین با یک شاسی سه چرخ ساخته شده می بود که توسط دو نفر، یک راننده و یک توپچی اداره می شد. یک برجک متعلق بهتانک Panzer I با دو مسلسل برای اهداف دفاعی در بالای ماشین نصب شده می بود، اما بدنه به روکش فولادی تا ضخامت ۴۰ میلی متر تجهیزشده می بود.
قرار می بود این ماشین به گفتن پیشاهنگ عملیات های تهاجمی و ضربتی داخل شود تا راه را برای بقیه تجهیزات و پیاده نظام باز کند تا در مسیر آن حرکت کنند. به این علت، باید در برابر شلیک مستقیم از مقاومت و انعطاف پذیری بالایی برخوردار می می بود. این ماشین دارای دو چرخ محرک بزرگ در جلو برای کشیدن ماشین به سمت جلو، به همراه چرخ سوم در عقب می بود. یک موتور Maybach V12 که در وسط بدنه قرار داشت نیروی ملزوم را تامین می کرد و تعیین مسیر با ترمز گرفتن روی یک چرخ انجام میشد.

روشی که این دستگاه ۵۰ تنی برای پاکسازی مین ها به کار می گرفت، غلتیدن روی آنها می بود. چرخها با صفحات فولادی پوشانده شده بودند که هنگامی به پایینترین موقعیت چرخانده میشدند، در حالت سه تایی قرار میگیرفتند تا حداکثر پوشش منطقهای را فراهم کنند که علتمی شد با ماشه مین تماس برقرار کرده و انفجار را جذب نمایند. اگرچه کند و سنگین می بود، اما به نظر میرسید که این ماشین در پاکسازی مینها مؤثر باشد. با این حال، وفور سیستم های توپخانه در میدان نبرد که به راحتی می توانست سوراخی را در بدنه آن تشکیل کند، مانع از ساخت بیشتر از یک نمونه اولیه از این ماشین شد. یک نسخه از این مین روب تا این مدت هم در موزه تانک کوبینکا در روسیه حاضر است.
دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی
منبع