ژانر اکشن طبق معمولً پیچیدگی کمتری نسبت به ژانرهای دیگر دارد چون شخصیت های تعداد بسیاری از فیلم های گوناگون می توانند انگیزه های یکسانی داشته باشند بدون این که همه چیز شگفت و خنده دار نمود کند. زیاد شگفت است که ۲۰ فیلم درمورد یک سهامدار عمده همانند گوردن گکو در فیلم وال استریت (Wall Street) داشته باشیم، اما خوب است که صدها فیلم اکشن درمورد یک فرد صلح جو داشته باشیم که توسط قلدرها اذیت و آزار شده و او را وادار به نشان دادن و رها کردن درونی اش می کنند.
در طول سال ها، ردیابی افراد گمشده مقصد مشترک تعداد بسیاری از قهرمانان فیلم های اکشن بوده است. هر زمان که یکی از افراد نزدیک به آن ها گم می بشود، این قهرمانان طبق معمولً داخل عمل شده و با پشتیبانی اندک یا بدون پشتیبانی دیگران، قربانی را نجات می دهند. با این حال، همه فیلم هایی از این دست برابر ساخته نمی شوند. برخی از آن ها به لطف روایت های فرعی دلنشین، سکانس های اکشن باکیفیت و بازی های خوب بازیگرانشان، زیاد شوق انگیزتر می باشند. در اینجا ۱۰ فیلم اکشن شوق انگیز در رابطه ردیابی و اشکار کردن افراد گمشده آورده شده است.

۱۰- The Chaser (2008)
در تعقیب کننده، مخاطبان با مردی آشنا می شوند که شگفت ترین تحول شغلی تاریخ را توانایی کرده است. جونگ هو که پیش از این به گفتن کارآگاه فعالیت می کرده، اکنون در حوزه روسپیگری کار می کند. اما کار او در این حوزه نیز به خوبی پیش نمی رود چون دختران تحت استخدامش یکی بعد از فرد دیگر ربوده می شوند. او از یکی دیگر از روسپی هایش منفعت گیری می کند تا موقعیت مظنون را اشکار کند، اما او هم ناپدید می بشود و جونگ را به ورود به سناریوی کلاسیک مسابقه در برابر زمان ناچار می کند.
این فیلم در جشنواره فیلم کن نامزد دریافت جایزه دوربین طلایی و چندین جایزه دیگر در Baeksang Arts Awards (معادل کره ای اسکار) شد. تعقیب کننده لیاقت این همه تحسین را داشت چون فیلم قیمت های تشکیل و بازی های فوق العاده ای دارد. کارگردان نا هونگ جین برای اصرار زیاد تر بر وخامت حالت شخصیت ها، زیاد تر روی قسمت های در حال ویرانی سئول تمرکز می کند. اینجا است که تعداد بسیاری از تعقیب و گریزها و درگیری های بیرحمانه فیلم رخ می دهد.
این چنین قهرمان داستان مانع ها بسیاری را پشت سر می گذارد که داستان را دلنشین تر و پیچیده تر می سازد. به گفتن مثال، هنگامی که او از همکاران سابقش پشتیبانی می خواهد، فهمید می بشود که آن ها نمی توانند به او پشتیبانی کنند، چون آن ها مشغول حادثه ای می باشند که در آن شهردار با مدفوع مورد دعوا قرار گرفته است. خوشبختانه او در نهایت مظنون را شناسایی می کند اما…

۹- Taken (2008)
هنگامی داستان فیلم ربوده شده اغاز می بشود، برایان میلز (لیام نیسن)، مامور اطلاعاتی و نیروی اختصاصی کلاه سبز اسبق، از قبل با مشکلات کافی دست و پنجه نرم می کند. دختر نوجوانش کیم دیگر او را دوست ندارد، به این علت پدر تلاش می کند این مشکل را حل کند. هنگامی قاچاقچیان انسان کیم و دوستش را در حالی که در پاریس در تعطیلات به سر می برند می ربایند، مشکلات او زیاد تر نیز می بشود. میلز که می خواهد آن ها را برای این کار تنبیه نماید، اغاز به شکار آن ها می کند.
چیزهای بسیاری برای دوست داشتن در رابطه ربوده شده وجود دارد، به خصوص صحنه نمادین تماس تلفنی، جایی که میلز بهترین جملات تهدید آمیز در تاریخ سینما را نقل می کند: «دنبالتان خواهم گشت… شما را اشکار خواهم کرد…. و شما را خواهم کشت». قهرمان داستان در طول فیلم با مطمعن به نفس بالایی کار می کند و با دقت به توانایی اش در دنیای نظامی و جاسوسی، اشکار می بشود که آدم رباها به هیچ وجه قابل قیاس با او نبوده و حریفش نمی شوند.
ربوده شده همان روایت کلیشه ای ارتش یک نفره است که برای قبول آن باید باورها و علتخود را کنار بگذارید، اما خشمی که در سراسر چهره میلز نوشته می بشود نه تنها علتمی بشود مخاطبان با ناامیدی او ربط برقرار کنند، بلکه علتمی بشود چشم به راه لحظه ای باشند که او افرادی که مرتکب ربودن دخترش شده اند را اشکار کرده و به سزای اعمالشان رساند.

۸- Basic (2003)
فیلم پرستاره بیسیک یا پایگاه داستان اعضای یک تیم اختصاصی مستقر در پاناما است. در جریان یک ماموریت آموزشی که مطابق نقشه پیش نمی رود، رهبر آن ها، گروهبان ناتان وست (ساموئل ال جکسون)، ناپدید می بشود و بازماندگان از گفتن آنچه اتفاق افتاده خودداری می کنند. تام هاردی (جان تراولتا)، یک بازرس باتجربه، برای بازدید اتفاقات پیش آمده و اشکار کردن وست در مختصر ترین زمان ممکن مامور می بشود. با این حال، تحقیقات او دشوار می بشود؛ چون هر یک از اعضای تیم، گزارش های متناقضی اراعه می دهند.
زیر سطح این داستان، هیچ چیز انچه نیست که در ظاهر به نظر می رسد. ناپدید شدن وست یک توطئه بزرگ است، به این علت یک پیچش داستانی بزرگ در پرده سوم فیلم آشکار می بشود. مطابق معمول، تراولتا و جکسون بازی های فوق العاده ای از خود اراعه می دهند. شخصیت جکسون به طور اختصاصی دوست داشتنی نیست، به این علت هنگامی او گم می بشود، به سختی می توان برایش حس ترحم داشت. او هم همانند گروهبان های فیلم های معروف در رابطه پادگاه های آموزشی نظامی، زیردستانش را آزار داده و تنبیه می کند و در توضیح نوع مجازات مورد علاقه اش تردید نمی کند. او می گوید: و آن هایی که از ترک کردن امتناع می کنند، با یک حادثه در میانه آموزش روبه رو خواهند شد».

۷- Rambo (2008)
وقتی که این تکه خاص با نام رمبو ساخته شد، فرانچایز رمبو شوق و اعتبار خود را از دست داده می بود، اما تا این مدت هم فیلمی جذابی به کارگردانی خود سیلوستر استالونه می بود. در این فیلم، جان رامبو بازنشسته که اکنون به تنهایی در نزدیکی مرز تایلند زندگی می کند، بعد از خبر از ربوده شدن گروهی از مبلغان مذهبی در برمه، بار دیگر ناچار می بشود سلاح به دست بگیرد.
با دقت به انتخاب فضا و لوکیشن داستان، نمود های بصری رمبو به خوبی اولین خون (First Blood) است. هر جنبه از فیلمبرداری به خوبی انجام می بشود، از این رو حسی بهشتی را به منطقه ای می آورد که پر از درگیری است. علاوه بر این، این فیلم اکشن نقدهای سیاسی بسیاری اراعه می دهد و به مخاطبان یادآوری می کند که درگیری در برمه یا همان میانمار در رابطه چیست و چرا برای پیشرفت مردمش زیان اور است.

۶- Gone (2012)
در فیلم گمشده جیل پریش (آماندا سایفرید) بعد از نجات از یک تلاش برای آدم ربایی، صدمه روانی شدیدی دیده است. او خواهرش مالی را دعوت می کند تا با او زندگی کند، اما یک روز بعد از برگشت از کار به خانه، مالی را هم گمشده می بیند. او که فکر می کند همان مردی که او را ربوده، عامل جنایت تازه است، به جستوجو این فرد می رود.
جدا از این که یکی از سرگرم کننده ترین فیلم های اکشن زن محور است، گمشده با تکیه بر شخصیتی که بیماری روانی دارد، خطر و تنش را افزایش می دهد. او نه تنها باید با آدم ربا روبرو بشود، بلکه باید با پلیس که به جستوجو اوست چون معتقد است که تصمیم انجام کاری را دارد که امکان پذیر بعداً از آن پشیمان بشود، نیز کنار بیاید. جیل با دو مانع بزرگ که باید بر آن ها تسلط کند، وقتی که به مقصد خود می رسد قوی تر از آنچه که فکر شد به نظر می رسد. کیفیت فیلم با پیچش داستانی عمده ای که در انتهای فیلم آشکار می گردد نیز بهتر می بشود.

۵- Spartan (2004)
ماموران سرویس مخفی که به سیاستمداران رده بالا تعلق داده می شوند، به ندرت دست به کارهای اکشن می زنند، اما در فیلم ها، برای این افراد اتفاقات تعداد بسیاری رخ می دهد. اسپارتان یا بازیافته یکی از این داستان ها است که در آن یکی از اعضای خانواده رئیس جمهور مورد تهدید قرار می گیرد. به پشتیبانی اعضای سرویس مخفی، رابرت اسکات (وال کیلمر) مامور نیروهای اختصاصی دلتا تحقیقات خود را بعد از اظهار مرگ دختر رئیس جمهور بلافاصله بعد از ناپدید شدن او اغاز می کند. او هیچ کدام از نتیجه گیری های رسمی را باور نمی کند و بعد از انجام برخی تحقیقات، یک مخفی کاری مهم را کشف می کند.
این فیلم نقد خوبی در رابطه فرزندپروری بد و والدین بی کفایت و این چنین رهبری ضعیف اراعه می دهد. یکی از جزئیات تکان دهنده ای که در میانه راه داستان آشکار می بشود این است که دختر رئیس جمهور ربوده شده می بود، چون رییس جمهور چندین عضو سرویس مخفی خود را فقطً برای اهداف شخصی اش به کار گرفته است. همه این ها راهی برای مخفی کردن یک رابطه خارج از ازدواج بوده است. علاوه بر این، کیلمر به خوبی نقش خود را بازی می کند و ذهنیت سرباز سرسخت و کارکشته ای که او را در دهه ۹۰ به این چنین ستاره بزرگی تبدیل کرده می بود را به مخاطب منتقل می کند.

۴- The Big Bang (2010)
بیگ بنگ یا انفجار بزرگ در رابطه یک کارآگاه خصوصی اهل لس آنجلس به نام ند کروز (آنتونیو باندراس) در حال تحقیق در رابطه ناپدید شدن یک رقصنده است. تلاش های ند او را به سمت یک میلیاردر غیرعادی هدایت می کند که برنامه های عجیبی برای جهان دارد که شامل بازسازی انفجار بزرگ می بشود. از بازیگران فرعی شناخته شده این فیلم می توان به دلروی لیندو و رپر اسنوپ داگ اشاره کرد.
این فیلم از آن دسته فیلم های اکشن با حس گناه از لذت بردن از داستان است که هیچ نوشته مهمی را بازدید نمی کند یا برای توجیه داستانش تلاش بسیاری از خود نشان نمی دهد. علت وجودی آن هم این است که به مخاطب یادآوری کند باندراس می تواند هر زمان بخواهد بد باشد و مطمئناً ناامیدتان نمی کند. این چنین این فیلم برای بزرگسالان نیز پیشنهاد می بشود؛ چون بهترین راه برای شکستن تنش و درگیری در این داستان، داخل کردن صحنه های خاص آکروباتیک بوده است.

۳- Inescapable (2012)
تریلر اکشن گریز ناپذیر در رابطه ادیب عبدالکریم، عضو اسبق نیروهای اختصاصی سوریه است که اکنون بعد از خائن شناخته شدن توسط کشورش، در کانادا در تبعید به سر می برد. در حالی که یکی از دخترانش در سفر به اروپا به سر می برد، او با کنجکاوی به سوریه برمی گردد و در آنجا ربوده می بشود. به این علت ادیب ناچار می بشود به زادگاه خود بازگردد و با قبل اش روبرو بشود. در این مسیر یک دیپلمات کانادایی به نام پل (جاشوا جکسون) او را همراهی می کند.
گریزناپذیر را می توان نسخه درجه دوم فیلم ربوده شده با بازی نیسن دانست، اما به هیچ وجه فیلم بدی نیست. بازیگران اینجا در نمایش طیف گسترده ای از احساسات خوب عمل می کنند. ادیب اگر چه قبل ای نظامی دارد، اما شخصیتی سرسخت و باتجربه نیست. موقعیت های بسیاری وجود دارد که نشان داده می بشود او در اغاز ناکامی و تسلیم شدن است که ثابت می کند او هم به اندازه بقیه ما انسان است. این فیلم علاوه بر شخصیت پردازی قوی، به خوبی دین و تاثییر آن بر سیاست خاورمیانه را تشریح می کند.

۲- Coronado (2003)
از بین همه کشورهای تخیلی که تا به حال در سینما خلق شده اند، سرزمین ال کورونادو یکی از آن هایی است که مخاطبان کم ترین علاقه را به تماشای آن خواهند داشت. این فیلم پر از شورشیان و آدم ربایان است و این چیزی است که کلر (کریستین داتیلو)، زن اهل بورلی هیلز، کشف می کند، تنها بعد از این که برای غافلگیر کردن نامزدش در پرده اول فیلم کورونادو تصمیم می گیرد به سوییس برود. اما به او خبر داده می بشود که او به کورونادو سفر کرده است، و در اداهم فهمید می بشود که او ربوده شده است.
کلر یک “جین معمولی” کلیشه ای است، به این علت هنگامی به آمریکای جنوبی می رود، بینندگان به جای شخصیت های خلافکار، از سرنوشتی که امکان پذیر در انتظارش باشد می ترسند. همه چیز واقعاً علیه او می باشند، چون او حتی نمی داند باید از کجا اغاز کند، اما به هر ترتیب راهی اشکار می کند. کلر به نوعی خود را در صحنه سرزمین کورونادو می بیند و فیلم از این سرزمین داستانی برای نقل کردن نقدی بر سیاست خارجی آمریکا منفعت گیری می کند. به هر حال، مطابق معمول، در این فیلم نیز سازمان سیا از یک گروه خاص حمایتمی کند.

۱- Man on Fire (2004)
داستان فیلم مردی در آتش درمورد افسر الکلی و اسبق سازمان سیا، جان کریسی (دنزل واشنگتن) است که اکنون در مکزیکوسیتی زندگی می کند. او شغل جدیدی را به گفتن راننده و محافظ دختر یک مرد ثروتمند بر مسئولیت می گیرد و درست وقتی که اغاز به برقراری ربط با او می کند، این دختر ربوده می بشود. کریسی که از این که نتوانسته از او محافظت کند عصبانی و نومید می بشود، و به تعقیب آدم ربایان می رود.
همانند آنتوان فوکوا، کارگردان تونی اسکات هم همیشه می دانسته که چطور از توانایی های اکشن واشنگتن منفعت گیری کند. او این کار را در اینجا هم انجام می دهد و علتمی بشود که این بازیگر زیاد تر از ستاره های اکشن محبوبی که طرفداران عاشق آن ها شده اند، تهدیدآمیز و خطرناک به نظر برسد. دیدن این که جان استخوان های مجرمان را می شکند، زیاد لذت قسمت است، به خصوص با دقت این که قربانی این آدم ربایی دختری نوجوان و دوست داشتنی است. از همه مهم تر، این یک اقتباس بی نقص و وفادارانه است. همه چیز، از جمله دیالوگ ها، دقیقاً به همان شکلی است که در رمان ای جی کوینل به همین نام آمده می بود.
منبع