هشدار درمورد مرگ مدرسه/ معلمان به کارگران فرهنگی بدل شده‌اند_آفتاب شرق

مریم یزدانی
30 Min Read


به گزارش آفتاب شرق

مصطفی قادری در جواب به این سوال که چرا تمایل دانش‌آموزان به وجود در مدرسه و آموزش رسمی در کنار کم شدن معدل کل سرزمین در حال افت است؟ تشریح کرد: دلایل این اتفاق می‌تواند زیاد متنوع باشد و در قالب‌های مختلفی طبقه‌بندی شود، اما من از دلایل مهم اغاز می‌کنم و کم کم دلایل فرعی و جزئیات را توضیح می‌دهم. 

او همین طور گفت: این روزها دانش‌آموزان یا والدین آنان تمایل کمتری به مدرسه اشکار کرده‌اند یا این که در عرصه نتایج امتحانات نهایی و امتحانات آخر‌دوره‌ها، ضعف‌هایی مشاهده می‌شود. احتیاط می‌کنید که میانگین معدل دانش آموزان سراسر سرزمین بین ۸ تا ۱۳ گزارش شده است. علت همه‌ی این کاستی‌ها و دلسردی‌ها این است که کارکرد مدرسه زیر سوال رفته است. 

قادری در ادامه گفت: در قبل، کارکرد مدرسه این می بود که دانش را از کتاب‌های درسی و ذهن معلم به ذهن دانش‌آموز منتقل کند تا دانش‌آموز آن را بیاموزد و با همان دانشی که فراگرفته است، تبدیل به یک کارمند شود یا در جایی مشغول به کار گردد و پستی به او محول شود. 

با انتقال دانش نمی‌توان شهروند مطلوب قرن ۲۱ پرورش کرد

او گفت: این کارکرد، پنجاه سال پیش کارکرد مناسبی می بود. یعنی انتقال اطلاعات از کتاب درسی به ذهن دانش‌آموز، که علتمی‌شد که ما بتوانیم برای مثالً کارمند یا شهروند پرورش کنیم. اما این کارکرد اکنون از بین رفته است. یعنی با انتقال دانش‌ها نمی‌توان شهروند مطلوب قرن ۲۱ پرورش کرد. 

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه گفت: در رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون و اخیرا چت‌بات‌های هوش مصنوعی مقدار بسیاری اطلاعات و دانش‌های آموزشی برای کودکان و نوحوانان وجود دارد، چنانچه نسل زد و آلفای ما روزانه احتمالا هفت یا هشت ساعت در این رسانه‌ها در حال زندگی کردن می باشند. من نمی‌گویم فقط آموزش می‌بینند، بلکه در آن محیط زندگی می‌کنند در حالی که ما این مکان‌ها را مکان آموزش به حساب نمی‌آوریم. 

آموزش غیررسمی، آموزش رسمی مدرسه را دچار زوال کرده است

او همین طور گفت: ولی باید بپذیریم که در دنیای امروز، برنامه‌های درسی غیررسمی و آموزش غیررسمی به شدت در حال کنار زدن برنامه‌های درسی و آموزش‌های غیررسمی می باشند. آموزش غیررسمی تعاریف گوناگونی دارد؛ برای مثال فرستادن فرزندان به کلاس موسیقی، کامپیوتر یا هوش مصنوعی توسط پدر و مادر تا پرسه زدن دانش آموزان در فضای مجازی و سوال از هوش مصنوعی و یا کار با ابزارهای هوش مصنوعی همه انها جزو آموزش‌های غیررسمی محسوب خواهد شد. به این علت، آموزش غیررسمی به چنان سطحی از اهمیت رسیده است که آموزش و برنامه درسی رسمی مدرسه را دچار زوال کرده است. 

رییس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی فرمود: یقیناً در قبل هم برنامه‌های درسی مشکل داشتند، چرا که همه افرادی که به مدرسه می‌رفتند، می‌دیدند که دروس تخصصی همانند ریاضی، فیزیک، شیمی یا دروس عمومی، تاثییر مقداری در زندگی واقعی آنان دارد، نزدیک به هشتاد درصد از این محتوای درسی مدرسه کاربردی نبودند یا با نیازهای شخصی دانش آموزان هماهنگ نبودند و تنها کم‌تر از بیست درصد از دانش برنامه درسی در زندگی واقعی نوجوانان کاربرد داشت. 

او گفت: اکنون ما دانش‌آموزانی از نسل Z داریم که با ورود به دوره‌ی راهنمایی در عرصه ادامه تحصیل دچار گسست معنایی و هویتی خواهد شد و این سوال برایشان نقل می‌شود که آیا برنامه‌های درسی جاری مدرسه واقعاً به درد آنان می‌خورد یا خیر؟ برای مثالً آیا آنچه ساعت‌ها زمان صرف آن می‌کنند می‌تواند در بازار کار، زندگی آنان را فراهم کند؟ این نگاه نسل‌های تازه امکان پذیر از نگاه نسل‌های قبل ساده لوحانه به نظر برسد، اما واقعگرایانه‌تر است. 

مصطفی قادری اذعان کرد: به نوعی می‌توان او گفت این بچه‌ها از ما زرنگ‌تر می باشند؛ نه به معنی باهوش‌تر بودن، بلکه از این جهت که اطلاعات بیشتری از طریق دنیای مجازی دریافت می‌کنند و به خوبی آگاه‌اند که محتوای درسی مدرسه چیزی نیست که بتوان با آن زندگی کرد و در زمانه آن‌ها حتی مدارک و مدارج تحصیلی در زندگی واقعی همانند قبل مورد قیمت نیستند. 

سریعترین موتور جستجوگر خبر پارسی – اخبار لحظه به لحظه از معتبرترین خبرگزاری های پارسی زبان در آفتاب شرق

وی در ادامه او گفت: دقت کنید که یک کودک در هر دقیقه به شدت چندین صفحه را در سامانه‌های مجازی نگاه می‌کند و به جستوجو اطلاعات می‌گردد. نسل Z، «زامبی اطلاعات» می باشند و به این صورت بار آمده‌اند که باید مدام اطلاعات دریافت کنند. این اطلاعات علتمی‌شود که آگاهی بیشتری نسبت به آینده و قبل خود اشکار کنند. 

مشروعیت برنامه‌های درسی در دوره متوسطه زیر سوال رفته! 

مدرس مطالعات برنامه‌ی درسی خاطرنشان کرد: به قبل نگاه می‌کنند و از خود و پدر و مادر، مدیران مدرسه، مسؤولان و از بنده که استاد دانشگاه هستم، می‌پرسند سرنوشت افرادی که درس خواندند، چه شد؟ هنگامی به بازار کار، اقتصاد، تجارت و صنعت نگاه می‌کنند، می‌بینند افرادی که تحصیلات رسمی نداشته‌اند اما داخل بازار کار شده‌اند، زیاد تر موفق‌تر از افرادی می باشند که به تحصیلات خود ادامه داده‌اند. فشاری که قبلا در رابطه مشروعیت برنامه‌های درسی در دوره‌ی دانشگاه می بود اکنون در دوره‌ی دبیرستان حس می‌شود. 

او گفت: مثالهای بسیاری از نسل‌های تازه دانش آموزان را داریم که جزو دانش‌آموزان درس‌خوان با معدل بالا و از خانواده‌ای با سطح اجتماعی و تحصیلات بالا را می‌بینم که اصرار می‌کنند و می‌گویند که دیگر نمی‌خواهم درس بخوانم و می‌خواهم داخل بازار کار شوم یا می‌خواهم یک کار عملی انجام دهم تا از این راه پول درآورم و سریعتر صاحب یک شغل، حرفه و یک قلمرو تخصصی شوم که با آن زندگی کنم. یا اگر چهار سال دیپلم و چهار سال دیگر کارشناسی ارشد بگیرم نهایتا با این دروس غیرکاربردی به چه چیزی می‌خواهم برسم؟ 

قادری در ادامه گفت: به این علت جواب نسل تازه و حتی والدین آن‌ها به این سوال‌ها که آیا برنامه درسی مدرسه می‌تواند در زندگی واقعی ما نقش واقعی داشته باشد یا خیر، منفی است. شما هنگامی به برنامه درسی مدرسه نگاه می‌کنید، همان مطالب و یقیناً صدها مرتبه گسترده‌تر در چت بات‌ها و صفحات اجتماعی وجود دارند. 

معلمان از دید نسل تازه چندان باسواد و دلنشین نیستند

وی با اشاره به نقش معلم گفت: یقیناً نقش معلم و وجود او در کلاس درس، قابل قیاس با فضای مجازی نیست. ولی معلمان به علت نظام متمرکز شدیدا وابسته به کتاب‌های درسی می باشند. آن‌ها نیز از دید نسل تازه چندان باسواد و دلنشین نیستند. چون کارکردهای معلمی نیز زیر سوال رفته است؟ چرا که امروز هوش مصنوعی حتی بهتر از معلمان می‌تواند اضطراب، ناراحتی و مشکلات یادگیری کودکان را تشخیص دهد. 

رییس دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه ابراز کرد: حتی در عرصه تربیتی و کنترل احساسات و عواطف نیز ماشین‌ها از معلمان جلوترند. در نتیجه معتقدم در جهان پساکرونا، کارکردهای قبلی مدرسه به شدت دچار افول شده یا از بین رفته‌اند و در نهایت باید به این فکر کنیم که آیا مدرسه با این کارکرد می‌تواند در آینده زنده بماند؟ اخیراً ایده‌ی «مرگ مدرسه» در بین دانشگاهیان و متخصصان آموزش و پرورش مدام در حال تکرار است. 

وی با اشاره به مرگ مدرسه او گفت: علت آن همین وضعیتی است که ما در فضای مدرسه و در کلاس‌های درس می‌بینیم، جایی که دانش‌آموزان و حتی خانواده‌ها نیز اخیراً نسبت به برنامه درسی مدرسه و آموزش‌های آن دچار تردید شده‌اند. آنان دلواپس می باشند که اگر فرزندشان برای مثالً مدارج عالی ارشد و دکتری را بخواند، چه خواهد شد؟ آیا بهترین شغل را به دست خواهد آورد؟ ما این حس را در دانشگاه‌ها که وجود داریم نیز در بین دانشجویان حس می‌کنیم. 

تعداد دانشجویان پسر در تعداد بسیاری از رشته‌ها افت یافته است

قادری گفت: اکنون واقعاً تعداد دانشجویان پسر در تعداد بسیاری از مقاطع و رشته‌ها افت یافته است، تا جایی که امکان پذیر در یک کلاس، ۲۰ درصد پسر و ۸۰ درصد دختر باشند. علت این کار باز هم ناشی از نیاز است. این که پسران حس وابستگی بیشتری به کار و شغل دارند و آموزش را به شکل فانتزیک می‌بینند. 

او گفت: آنان آگاهی بسیاری نسبت به مشاغل آینده دارند و می‌گویند این مدرک تحصیلی به درد من نمی‌خورد و بهتر است یک توانایی فنی همانند تعمیرات موبایل و کارهای نرم‌افزاری یاد بگیرم یا بازی کامپیوتری طراحی کنم یا در یک صنعت مشغول کار شوم تا در زندگی روزمره و آینده‌ام بتوانم از آن منفعت گیری کنم. 

او خاطرنشان کرد: همه ما که دیروز به مدرسه رفتیم می‌دانیم که در زمان ما علم ذاتا مورد قیمت می بود. اما آیا واقعا علوم ذاتا مورد قیمت می باشند. بچه‌های تازه، بچه‌های نسل آلفا، زیاد تر این سوال را می‌پرسند. قبلاً نیز این سوال پرسیده می‌شد. علت آن، همانطور که عرض کردم، این می بود که کارکرد مدرسه در آن زمان، کارکرد علمی خود را داشت. اگر می‌پرسیدی چرا باید جغرافی یا ریاضی یاد بگیرم جواب این می بود که ریاضی مورد قیمت است و علم ذاتاً مورد قیمت است. دانش حاضر در این کتاب، فارغ از مزایا آن ذاتاً مورد قیمت است و آگاهی تو را افزایش می‌دهد. 

عضو هیات علمی دانشگاه علامه با اشاره به تفاوت‌های بین‌نسلی در ادامه گفت: اما از نظر نسل تازه، دانش ذاتاً مورد قیمت نیست. دانشی مورد قیمت است که بتوان آن را در تجارت، صنعت و مسائل اجتماعی به کار برد. به این علت، اگر برنامه‌های درسی مدرسه بخواهند سهمی در این عرصه داشته باشند، باید او گفت و گو ربط با بازار تجارت و علایق نسل تازه را جستوجو کنند که اکنون در تعداد بسیاری از کشورها از دوره ابتدایی به این امور پرداخته شده است. 

وی در ادامه او گفت: یقیناً این دیدگاه مخالفانی نیز دارد. برخی می‌گویند دوره ابتدایی، دوره پرورش انسان است و نباید توانایی‌های شغلی و اقتصادی را از همان ابتدا به کودکان آموزش داد. اما حقیقت این است که انسان امروز ابعاد گوناگون و ساحت‌های گوناگونی از جمله اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد. 

قادری نظر کرد: ما می‌توانیم به طور ساده، توانایی‌های اقتصادی را در لابه‌لای ریاضی، علوم و دیگر دروس تدریس کنیم. آموزش کارآفرینی در مدارس ابتدایی در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد و با نکات زیاد ساده و توانایی‌های اولیه همانند نظم، مداومت، تلاش، برنامه ریزی و هماهنگی که برای هر شغلی ملزوم است، توانایی‌های بازار کار را به کودکان آموزش خواهند داد. 

وی درمورد مزایای روش پیشنهادی خود گفت: این توانایی‌ها را به آنان یاد خواهند داد چون زیربنای توانایی‌های شغلی، کارآفرینی و گسترش حرفه‌ای این کودکان در آینده خواهد می بود. کم کم این موارد زیاد تر و زیاد تر می‌شود تا داخل دانشگاه شوند. هنگامی که برنامه درسی به دبیرستان می‌رسد، دانش‌آموز باید ایده داشته باشد. ایده‌هایی برای اجرا و تشکیل. این روال را از دبیرستان اغاز می‌کنند که اگر شما داخل رشته فنی، علوم انسانی یا علوم تجربی شوید، فرقی نمی‌کند می‌پرسند ایده شما در این درس یا در این رشته چیست و می‌خواهید چه کار کنید؟ 

دانش‌آموز باید بتواند ایده‌هایش را در مدرسه ارایه دهد

متخصص مطالعات برنامه درسی او گفت: در سرزمین ما نیز باید به طوری این ایده‌ها آموزش داده شوند که دانش‌آموز بتواند این دغدغه‌ها را به خوبی گفتن کند و تعریف و جستجو کند و آن را پرورش دهد، دانش‌آموز باید بتواند ایده‌هایش را به مدرسه بیاورد و آن‌ها را تمرین کند و ارایه دهد. 

او گفت: استاد یا معلم مدرسه، آن ایده را بازدید می‌کنند و تعدادی از دانش‌آموزان که ایده‌های شبیهی دارند، گروه‌هایی راه اندازی خواهند داد و با معلم وابسته بر روی آن کار می‌کنند. مهم نیست که ایده در دبیرستان حتماً به بازار کار برسد، به استارتاپ تبدیل شود یا به مرحله اجرا درآید، اما حداقل دانش‌آموز قبل از گرفتن دیپلم، یک یا دو ایده در دبیرستان داشته است و سپس دوره کارشناسی را اغاز می‌کند و در آنجا نیز یک یا دو ایده را می‌آزماید. 

او اضافه کرد: دانش‌آموز همین‌طور تا مقاطع بالاتر ادامه می‌دهد و در نهایت داخل بازار کار می‌شود و می‌فهمد که کسب‌وکار از وقتی که شما ایده شغلی دارید تا وقتی که آن را به اجرا درخواهید آورد و نهایتاً به یک شغل تبدیل کنید، یا این که مشاغل نوپا و تازه چه چالش‌ها و مراحلی دارند. همه موضوعات در سیستم آموزشی ما با این ایده که علم ذاتاً مورد قیمت است، تدریس خواهد شد. ما باید دانش و برنامه درسی مدرسه را با این سوال تطبیق دهیم که چه دانشی برای یادگیری در مدرسه و دانشگاه ارزشمندتر است؟ 

قادری اصرار کرد: این تفکر در دانشکده‌های آموزش و پرورش ترویج دارد و سیاست‌گذاران آموزشی و مدیران ما همه انها از این حالت مطلع می باشند که مدرسه کارکرد خود را از دست داده و رو به افول است، اما به علت این که ساختارهای اداری بزرگی تشکیل شده و نیز نظام آموزشی، ساختاری زیاد فرسوده، کند و بزرگی دارد و تحول آن زیاد دشوار است، مدیران واقعاً از مسئولیت تحول آن برنمی‌آیند. ما یک ساختار متمرکز برای برنامه‌های درسی در وزارت آموزش و پرورش تشکیل کرده‌ایم. در اینجا یعنی در تهران، برنامه‌های درسی همانند تلگراف به سراسر سرزمین ارسال یا بهتر است بگوییم ابلاغ خواهد شد. اصلاً نیازهای کل سرزمین در نظر گرفته نمی‌شود. 

وی در ادامه او گفت: ما نیازها را زیاد تر از چند کوچه اطراف خودمان در تهران می‌بینیم و به این دقت نمی‌کنیم که برنامه درسی باید سه وجه داشته باشد؛ قسمت ملی که به مسائل دولت-ملت و جامعه خودمان می‌پردازد، یک سطح محلی و یک سطح بین‌المللی هم وجود دارد. ما نباید خومان را با خودمان قیاس کنیم. ما خودمان را با قبل خودمان قیاس کرده و خودمان را تشویق می‌کنیم. این یعنی این که نسبت به پیشرفت دیگر کشورها بی‌خبر هستیم. 

ترکیه در آموزش زیاد از ما جلوتر است

رییس دانشکده علوم تربیتی اذعان کرد: سرزمین ما این قدر مؤسسه پژوهشی تأسیس کرده یا تعداد بسیاری مقاله در حوزه آموزش و پرورش انتشار کرده است اما نتیجه نهایی آن برای آموزش و پرورش چه بوده است؟ در سطح بین المللی، برنامه درسی ما با همسایگان خودمان باید قیاس شود. برای مثالً ترکیه در آموزش چه مقدار از ما جلوتر است و آنان چه کار می‌کنند که موفق‌تر می باشند؟ اکنون باید برنامه درسی را بازنگری کنیم. 

وی اصرار کرد: از همه مهم‌تر، برنامه درسی باید وجه محلی نیز داشته باشد. هر استان ما خودش یک سرزمین است. اگر همین استان‌ها را به اروپا ببرید، هر کدام ظرفیت یک سرزمین را دارند. شما می‌دانید که آب و هوا، مسائل اقتصادی، مسائل فرهنگی، استعدادها، سبک زندگی و روش زندگی مردم و فرهنگ آنان متفاوت است. آیا ملزوم است برنامه درسی استاندارد در همه جای سرزمین یکسان باشد؟ 

مصطفی قادری او گفت: ما نزدیک به بیست سال است که سیاست چندتألیفی شدن کتاب‌های درسی را نقل کرده‌ایم، اما اتفاق نمی‌افتد. قرار می بود این کار ابتدا در حداقل چهار منطقه در جنوب شمال، شرق و غرب سرزمین انجام شود و سپس کم کم به سطح استان برسد. هر استانی برنامه درسی خاص خود را داشته باشد. و یقیناً این به معنی کنار گذاشتن برنامه درسی مشترک نیست. 

وی فرمود: برخی دروس همانند ادبیات فارسی و مطالعات اجتماعی باید مشترک باشند چون مقصد آن‌ها تشکیل هویت ملی است و همه باید به زبان فارسی پیوند بخورند. هر ایرانی باید زبان فارسی را به گفتن هویت ملی و زبان ملی به خوبی یاد بگیرد. اما هنگامی راجع به پرندگان سخن بگویید می‌کنیم، بهتر نیست که من از پرنده‌ای در کتاب علوم نام ببرم که در استان من یافت خواهد شد؟ 

او با ذکر مثالی گفت: برای مثال ما اکنون پرنده‌ای به نام میش مرغ داریم. این پرنده در چندین استان شمال غربی سرزمین یعنی آذربایجان غربی، کردستان و همدان زندگی می‌کرد. در قبل این پرنده به وفور وجود داشت، اما اکنون دیگر نیست. اکنون حتی معلمان علوم ما نمی‌دانند که نزدیک به ۱۰۰ عدد از این پرنده در جنوب استان آذربایجان غربی در شهرهای بوکان و میاندوآب باقی مانده است. 

معلمان ما برای معلمی در جهان تازه آماده نیستند

عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه او گفت: اگر از معلمان ما در استان آذربایجان غربی سوال کنید که این چنین پرنده‌ای را می‌شناسند یا نه، نمی‌دانند این چنین پرنده‌ای وجود دارد. معلمان و اساتید ما در همین سیستم تحصیل کرده‌اند. آن‌ها واقعا برای معلمی در جهان تازه آماده نیستند. به همین علت است که ما واقعاً قبل از تحول برنامه درسی، به آموزش معلمان نیاز داریم. معلمی که سوادش تنها به اندازه کتاب درسی باشد، دیگر همانند قبل برای تدریس در کلاس کافی نیست. 

معلمان ما به کارگران فرهنگی بدل شده‌اند و نه اندیشمندان فرهنگی

او گفت: معلم باید فیلسوف و اندیشمند باشد. باید حداقل در عرصه درسی که تدریس می‌کند، چندین کتاب خوانده باشد تا بتواند برای مثالً اگر نوشته پرندگان باشد بتواند در رابطه آن‌ها سخن بگویید کند. باید پرندگان بومی استان خود را بشناسد. باید فرهنگ و ویژگی‌های بومی این استان را بشناسد. در این صورت دانش کاربردی می‌شود. امروزه معلمان ما به کارگران فرهنگی بدل شده‌اند و نه اندیشمندان فرهنگی. ما آن‌ها را از هر لحاظ زیاد ضعیف نگه داشته ایم. 

قادری خاطرنشان کرد: ما سال‌ها است در این باره سخن بگویید می‌کنیم که باید برنامه‌های درسی تمرکززدایی شوند. برخی، ایده‌ی آزادسازی چند مرحله‌ای و برخی دیگر ایده برنامه درسی نیمه‌متمرکز را نقل کرده‌اند و حرف های‌اند که برنامه درسی نمی‌تواند کاملاً متمرکز باشد. اما حتی آن ایده چند تالیفی نیز متوقف شد. در دهه ۸۰ او گفت و گو‌های جدی درمورد آن وجود داشت، اما اکنون دیگر نقل نیست. 

وی در رابطه اهمیت برنامه آموزشی او گفت: برنامه درسی و محتوای آموزشی به باور من، ژن آموزشی است که برای تحول آموزش مدرسه، اول باید این ژن یعنی برنامه درسی را تحول دهید. برنامه درسی است که در ذهن، جان، نگرش، فکر و قلب کودکان ما ریشه می‌دواند. ما می‌خواهیم این بذرها را بکاریم، این زیاد مهم است که زمان نوشتن برنامه درسی، هم به مسائل محلی و هم مسائل ملی و هم بین المللی دقت شود. 

استاد دانشگاه اظهار کرد: اشتباهی که در ایران رخ داده است، نادرست سیاست‌گذاری است. در همه سیاست‌گذاری‌های ما از جمله سیاست‌گذاری آموزشی و برنامه ریزی درسی، فکر بر این بوده است که برنامه درسی محلی، همان برنامه درسی ملی است. هنگامی ما از واژه بومی‌سازی سخن بگویید می‌کنیم، بومی‌سازی را معادل ملی‌گرایی در نظر گرفته‌ایم، در حالی که نیازهای ملی‌گرایی با محلی گرایی متفاوت است. 

او گفت: زبان، لباس، آداب و رسوم، آب‌وهوا، جغرافیا، پوشش جنگلی، پوشش گیاهی، کارخانجات، ظرفیت‌های صنعتی و ظرفیت‌های اقتصادی از استانی به استان دیگر فرق می‌کند. خب، چه لزومی دارد که برنامه درسی علوم در سراسر سرزمین یکسان باشد؟ من فکر نمی‌کنم تمرکززدایی از برنامه‌های درسی یک قضیه سیاسی یا امنیتی باشد. این بهانه‌ی مدیرانی است که نمی توانند ایده‌عدم تمرکز را در سرزمین پیاده کنند. شما برنامه درسی علوم را آزاد بگذارید. برنامه درسی ادبیات فارسی و دروس ملی می‌تواند متمرکز باشد و از سوی تهران مدیریت شود. 

قادری گفت: در قبل بهانه می‌آوردند که استان‌ها نمی توانند برنامه درسی و محتوای آموزشی محلی تدوین کنند. اما اکنون که اینگونه نیست. اکنون در خود استان‌ها، ده‌ها نفر متخصص دارای دکترا و کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی در خود بدنه آموزش و پرورش در اختیار دارند که تعداد بسیاری از آنان معلم می باشند. ما صدها نفر داریم که در رشته‌های مدیریت آموزشی، برنامه‌ریزی درسی، برنامه‌ریزی آموزشی، فلسفه آموزش و پرورش و تکنولوژی آموزشی تحصیل کرده اند. 

او همین طور گفت: اکنون تعدادی از معلمان در استانها از این افراد متخصص می باشند. به این علت، این‌ها بهانه بوده است و در نهایت ما می‌توانستیم برنامه درسی محلی و ملی، هر دو را داشته باشیم. قطعاً نگرانی‌های ملی نیز زیاد مهم است اما ما تنها به برنامه درسی ملی دقت کرده‌ایم و شاکله و محور مهم برنامه درسی ما، برنامه درسی ملی، یکپارچه، یکسان در همه جا و تلگرافی بوده است. 

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی اذعان کرد: من اسم آن را برنامه درسی تلگرافی می‌گذارم چون برنامه درسی را به مدرسه می‌فرستیم و معلم اشتباهات و مشکلات آن را می‌داند اما نمی‌تواند آن را حل وفصل کند یا حتی امکان پذیر این فکر را داشته باشد که تهران و سازمان پژوهشی بهتر از من می‌داند آن‌ها می باشند که تعیین می‌کنند کار برنامه ریزی درسی را چطور انجام انجام بدهند. اکنون هرچند می‌بینند در عمل برنامه درسی دارای ده‌ها اشکال و مشکل است، اما آن را تدریس می‌کنند. 

برنامه‌های درسی که به پوچ تبدیل خواهد شد

وی در ادامه او گفت: در کلمه ما می‌گوییم برنامه درسی نوشته شده به برنامه درسی پوچ تبدیل می‌شود که به این معنی است که ما مطالب را در کتاب‌های درسی آورده‌ایم، اما معلم نمی‌تواند آن را اجرا کند، یا نمی‌خواهد، یا با آن موافق نیست، یا بلد نیست، یا امکانات آموزشی و آزمایشگاهی برای تدریس آن وجود ندارد. در نتیجه، به یک برنامه درسی پوچ تبدیل می‌شود. 

قادری در ادامه گفت: در حالی که اگر ابتکارات محلی داشته باشیم، معلم می‌تواند نظر داده و آن را تحول دهد، می‌تواند به روش فرد دیگر تدریس کند. می‌تواند بگوید من از این کتاب منفعت گیری نمی‌کنم و کتاب فرد دیگر برای تدریس مناسب است. در نتیجه ما معلمان را که نیروی زیاد مهمی در آموزش و پرورش می باشند، با دست خودمان منفعل کرده‌ایم چرا که به آنان برنامه زمان‌بندی، ساعت تدریس، کتاب درسی و راهنمای معلم می‌دهیم و از آنان می‌خواهیم که مطابق روش ما تدریس کنند. 

وی تشریح کرد: برای این که معلم واقعاً یک متفکر و فیلسوف باشد، باید خودش بتواند انتخاب کند و تشخیص دهد که در اینجا چه نیازی وجود دارد. او نیازهای بومی و محلی را بهتر تشخیص می‌دهد. اما این امکان برای او فراهم نیست. ما پژوهشی در منطقه لشت نشا گیلان انجام دادیم. از دانش‌آموزان در رابطه سواد محیط زیستی‌شان سوال کردیم. سواد محیط‌زیستی را به دو دسته زیست‌کره و زیست‌بوم تقسیم کردیم. زیست‌کره شامل مسائل جهانی همانند باران‌های اسیدی، گرمایش زمین و لایه اوزون است. زیست‌بوم نیز یعنی محیط یا طبیعت اطراف من، همانند رودخانه‌ها، جنگل‌ها و کوه‌ها. هر دو بخشی از سواد محیط‌زیستی می باشند. 

او در ادامه او گفت: سواد دانش‌آموزان در رابطه زیست‌کره زیاد بالاتر می بود. اما در رابطه زیست‌بوم منطقه لشت‌نشا، اطلاعات آنان صفر می بود. برای مثالً نمی‌دانستند چه ماهی‌هایی در رودخانه‌ای که صد قدم دورتر از آنان است زندگی می‌کنند. نمی‌دانستند نام پرندگانی که در جنگل‌ها و تالاب‌های اطراف زندگی می‌کنند چیست. حتی نام محلی گیاهان دارویی معروف منطقه خود را نمی‌دانستند. 

استاد دانشگاه اصرار کرد: این واقعاً مشخص می کند که برنامه درسی متمرکز ما باید تحول کند. اگر تحول نکند، واقعاً ایده «مرگ مدرسه» حتما محقق خواهد شد و این اتفاق زیاد هم طول نمی‌کشد. اگر قبول ندارید، نشانه‌های آن را ببینید. از خود بچه‌ها سوال کنید با دیپلمی که گرفته‌اند، چند درصد از این دانشی که شما می‌گویید به درد آنان خورده است و آیا اگر ناچار نبودید، باز هم به مدرسه می‌رفتید؟ جواب‌ها را بشنوید. 

برنامه‌های درسی مدرسه ناقص است

او گفت: نشانه دیگر این است که والدین، فرزندان خود را به کلاس‌های هوش مصنوعی، کامپیوتر، ورزش و موسیقی می‌فرستند. چرا با وجود هزینه‌های زیاد آن، این کار را می‌کنند؟ چون فهمیده‌اند که برنامه درسی مدرسه ناقص است و نمی‌تواند واقعاً کودک را در همه ابعاد خود به خوبی پرورش دهد. برای مثال در ابعاد گوناگون زیبایی‌شناسی، هنر، ورزش، پرورش بدنی چه برنامه‌ای برای بچه‌ها داریم؟ 

او گفت: عقل سالم در بدن سالم است. سالم نگه داشتن بدن زیاد مهم است. علاوه بر آن بدن‌مندی در آموزش قضیه زیاد مهمی است که ما از آن غافل بوده‌ایم. پدر و مادر این نوشته را فهمیدن می‌کنند چرا که اکنون فرزند آنان برای خواندن دروس گوناگون و کنکور همیشه در خانه است، تحرک ندارد و اسیر شده است. 

عضو هیات علمی در گروه مطالعات برنامه درسی و رییس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی در آخر او گفت: به این علت خانواده فرزند خود را به باشگاه می‌فرستند در حالی که هنگامی مدیر مدرسه می‌گوید مبلغ مقداری برای هزینه‌های مدرسه بدهید، کلی بهانه می‌آورند و نمی‌پردازند، چون می‌فهمند که این دانش زیاد به درد فرزندشان نمی‌خورد، اما به راحتی فرزندان‌شان را به آموزشگاه موسیقی یا باشگاه ورزشی می‌فرستند و مبالغ بیشتری را به راحتی می‌پردازند. یعنی حتی والدین نیز این را فهمیده‌اند که این برنامه‌های جبرانی برای پرورش فرزندشان الزامی است.

 

دسته بندی مطالب
اخبار سلامتی

اخبار اجتماعی

اخبار ورزشی

فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

کسب وکار

Share This Article