مرد شرور هنگامی فهمید دختر مورد علاقهاش با مرد فرد دیگر ازدواج کرده است، همسر او را با ۱۲ ضربه چاقو تا سر حد مرگ مجروح کرد.
زمستان سال قبل گزارش یک درگیری خونین روبه رو یک مجتمع قضایی در جنوب تهران به مأموران پلیس اظهار شد. بعد از آن مأموران به محل اعزام شدند و با بازدیدهای اولیه اشکار شد که جوانی به نام رضا با ضربههای متعدد چاقو مجروح شده است.
مرد ۲۸ ساله را اورژانس به بیمارستان منتقل کرد و تحت درمان قرار گرفت و بعد از چندین عمل جراحی به طور معجزهآسایی از مرگ نجات یافت. وی سپس از بهبودی نسبی با شکایت به پلیس گفت که ضارب پسر شروری به نام سیامک بوده است.
همسر رضا که ناظر ماجرا می بود به مأموران او گفت: سیامک شوهرم را زد. ماجرا به یک سال قبل برمیگردد. من مجرد بودم که با سیامک آشنا شدم سپس از چند هفته هم او به من ابراز علاقه کرد و او گفت که تصمیم دارد با من ازدواج کند. اما من قبل از این که به او جواب مثبت بدهم برای تحقیق به محل زندگیاش رفتم و پِی بردم پسری شرور است و همه او را به بدنامی میشناسند و سابقه کیفری هم دارد.
او همین طور گفت: به همین خاطر به او گفتم نمیتوانیم رابطهمان را ادامه دهیم و دیگر با او سخن نزدم. اما سیامک که انتظار جواب منفی نداشت، دست از سرم برنمیداشت و میاو گفت باید با او ازدواج کنم. تا این که چند ماه قبل رضا به خواستگاریام آمد و سپس از مدتی هم جواب مثبت دادم و با او ازدواج کردم.
سمیرا او گفت: سیامک هنگامی فهمید شد ازدواج کردهام اغاز به تهدید کرد و مزاحمتهایش زیاد تر شد. او مدام با من و همسرم تماس میگرفت و با فرستادن عکس چاقو تهدیدمان میکرد و میاو گفت ما را میکشد. به همین خاطر تصمیم گرفتم به همراه همسرم به دادسرا بروم و از او شکایت کنم. سپس از شکایت، سیامک و من به دادسرا احضار شدیم. روز حادثه با همسرم تصمیم داشتیم به داخل دادسرا برویم که به یکباره سیامک جلوی در ما را دید و وحشیانه به سمتمان دعوا کرد و با ۱۲ ضربه چاقو همسرم را مجروح کرد و سپس هم به شدت متواری شد.
بعد از اظهارات سمیرا، سیامک ردیابی و بازداشت شد و به درگیری خونین اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه رضا به جایگاه رفت و او گفت: سپس از ازدواج مزاحمتهای این مرد اغاز شد. سمیرا آنقدر ترسیده می بود که نوشته را صادقانه برایم تعریف کرد و از من خواست کمکش کنم. من هم به این نتیجه رسیدم که باید از طریق قانون با او برخورد کنیم، به همین خاطر شکایت کردیم.
او گفت: روز حادثه برای رسیدگی به پروندهمان تصمیم ورود به دادسرا را داشتیم که متهم به من دعوا کرد و با چاقو آنقدر به من ضربه زد که تا اغاز مرگ رفتم اما به خواست خدا زنده ماندم. اکنون هم برای متهم خواست اشد مجازات دارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و با مطرح ادعایی شگفت گفت: روز حادثه تصمیم داشتم داخل دادسرا شوم که رضا به من دعوا کرد و با هم دچار شدیم و من برای دفاع از خودم به ناچار چاقو کشیدم و او را زدم.
در این بین شاکی عیب گرفت و او گفت: من اصلاً چاقویی نداشتم، او خودش به من دعوا کرد. اکنون تصمیم دارد با دروغگویی خودش را بیگناه نشان دهد.
در آخر جلسه، قضات برای صدور رأی داخل شور شدند.
منبع: ایران
مبع